درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

به نام خدا

دیروز یکی از دوستانم توی گروهمون خبر آورد که فلانی بچه‌دار شده*_* 

فلانی کیه؟ فلانی هم‌ورودی دوره کارشناسیمون بود. تا ترم ۴ خوند. بعدش به فکر تغییر رشته یا انصراف از تحصیل بود. اینکه چرا و چطور بمونه برای بعد! ولی به هر حال همون ترم ۴ انصراف داد.
من اولین بار ترم دو سر کلاس ریاضی ۲ باهاش آشنا شدم. اوایل ترم استاد یه مبحثی رو سرسری مطرح کرد و بعد گفت این بخش حذفه و توی پایان‌ترم هم نمیاد و من هم خیلی توضیحش نمیدم. فلانی که کنار دست من نشسته بود برگشت بهم گفت: توی کنکور ارشد که میاد! ما باید چطوری بخونیم؟
منم در ظاهر لبخندی زدم و چیزی نگفتم ولی توی ذهنم گذشت که اوووو کو تا کنکور! ما که تازگی کنکور دادیم حالا! و اصلا بعد ۴ سال کی مرده کی زنده؟ شاید ۴ سال خوندیم و خوشمون نیومد نخواستیم همین رشته رو ادامه بدیم. اصلا شاید خوشمون اومد ولی تا ته همین ۴ سال خوشمون اومد و ...
دیروز که این خبر رو شنیدم در حالی بود که من در خود گره خورده بودم و نمی‌دونستم چی رو بگیرم و چی در نره! و از اون ور داشتم توی گوگل نحوه دور زدن سایت‌های خارجی برای دانلود مقاله بدون پرداخت دلار رو سرچ می‌کردم! و فلانی هم از بچه‌ش استوری گذاشته بود!
خلاصه اینکه اومدم بگم دنیا بالا و پایین زیاد داره!

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۹ دی ۹۹ ، ۰۹:۴۸ ۱۱ نظر

به نام خدا


گفتم: می‌دونی من چقدر منتظر این روزها بودم؟ باورم نمیشه که واقعی باشه!
خندید و گفت: واقعیه. بگیر بخواب.
چشم‌هام رو بستم تا در آرامش راحت‌ترین خوابم رو تجربه کنم.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۷ دی ۹۹ ، ۰۶:۴۷ ۴ نظر

به نام خدا

خدا انسان‌ها رو آزاد آفرید و هیچ یک رو بر دیگری برتر قرار نداد. که خودش گفت: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ.
چه جملات کلیشه‌ای هستند. نه؟ اما چه بسا آدم‌هایی که فکر می‌کنند لابد از خدا هم بیشتر می‌دونند و اصلا چه کاریه که آزادی انسان دیگه رو تحمل کنند! خدا استعداد و توانایی در انسانی قرار داده و بهش آزادی داده! اما آدم‌هایی پیدا میشن که بگن خدا داده که داده! من اجازه نمیدم!
بعضی ماجراها رو که می‌شنوم، با خودم فکر می‌کنم چطوری قبول کردند زیر بار این ظلم برن؟ یعنی حتی یک بار هم فکر نکردند حقی دارند؟ انسان آزادی هستن و نه اسیر و بنده انسان دیگه؟ بعد یادم میفته که چه بسا ظلم‌هایی که خودم هم پذیرفتم و باهاشون زندگی کردم چون از وقتی بوده همین بوده و ذهنم اجازه نداده فکر کنم طور دیگه‌ای هم میشه! و احتمالا اون‌ها هم فکر می‌کنند تا بوده همین بوده و لابد طور دیگه‌ای امکان‌پذیر نیست!
یه بار که خیلی کوچیک بودم از یکی شنیدم قدیم نمی‌گذاشتند دخترها درس بخونند و بدونند؛ چون اگه می‌دونستند زیر بار ظلم نمی‌رفتند که دیگه اطاعت بی چون و چرا نمی‌کردند! اون موقع خیلی نفهمیدم یعنی چی! اما کم‌کم فهمیدم چقدر درست بود حرفش! وقتی اجازه ندی ذهن و فکر آدمی اونقدر بزرگ شه که بتونه آزادی و حق و حقوقش رو تصور کنه، زیر بار هر دستور ناحقی که بهش بدی میره! و حتی متوجه ناحق بودنش هم نمیشه.
گاهی مغزم سوت می‌کشه از بعضی حرف‌ها! که واقعا مردم با خودشون چی فکر می‌کنند؟ که واقعا فکر کردند جای خدا می‌شینند؟ برده می‌گیرند؟ اسیر می‌برند؟ می‌فهمن انسان آزادی که خدا خلق کرده یعنی چی؟ بترسید از آدم‌های خودخواهی که ذهنشون اونقدر کوچیک هست که آزادی انسان رو نمی‌تونن تصور کنند! و حتی بترسید از اون‌هایی که آدم‌های دسته اول رو عقل کل می‌دونند!

*عنوان: شعری از خسرو گلسرخی.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۲ دی ۹۹ ، ۱۴:۳۵ ۵ نظر