ما فقط همین را بلدیم!
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ
به نام خدا
می گوید: روزی کسی از محله ای می گذشت، دو کودک را دید که یکی دست خالی و دیگری قرصِ نانی به دست، نشسته و گریه می کنند.
از اولی پرسید: برای چه گریه می کنی؟ گفت: گرسنه ام.
از دومی پرسید: تو برای چه گریه می کنی؟ گفت: به حال بغل دستی ام.
رهگذر گفت: تو از نانت به او بده تا نه او گریه بکند و نه تو!
گفت: نمی توانم بهش نان بدهم ولی می توانم به حالش گریه بکنم!
۹۶/۱۱/۰۴