سوال جا مونده از صندلی داغ!
پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۲۰ ب.ظ
۹۷/۰۱/۳۰
تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای اماده کرده ام
خیالش را فرستاده بس که من اخ و وای گفته ام
چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام
تو وقتی خوابیدی من به چشم هایم گفتم که ستاره ها را بشمارد
هرکس به توستاره بگوید خودم به تو ماه گفته ام
هرکس زندگی را شیرین بداند، بعد از تو من زندگی را تلخ می دانم
از هر زیبایی شاخه گلی گرفته و به توی زیبا هدیه داده ام
غروب خورشید وار تو را من مثل غروب ماه می دانم
سابق، زمستان را چو تابستان می دانستم ولی حالا تابستان را زمستان می دانم
گاها عروسی تو را به خاطر اورده و من دیوانه نای نای گفته ام
بعدا دوباره غمگین شده و های های گریه کرده ام
من سیاه بخت که عمر سپری می کنم آخ و و ای گفته ام