درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

گمشده

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۲۴ ق.ظ

به نام خدا

 یکی از یکشنبه‌ها، از کلاس هشت صبح که بیرون اومدم، چترم رو توی کلاس جا گذاشتم. کلاس بعدی رو رفتم و بعد از ناهار متوجه شدم که چترم نیست. رفتم توی همون کلاس صبح و از این سر تا اون سر و از این گوشه تا اون گوشه رو گشتم ولی هیچ اثری از چتر نبود. و این شروع ماجرای "حورا، در جست‌وجوی چتر" بود. چند روز بعدش من به قدری پیگیر پیدا کردن چتر بودم که اگه دنبال نیمه گمشده‌م گشته بودم، پیداش کرده بودم و بهش می‌گفتم برام چتر بگیره! در طول دو روز و نیم، دو بار از حراست پرسیدم. دو بار از دبیرخونه پیگیر شدم. و از دو نفر از مسئولین نظافت دانشکده هم پرسیده بودم. به بچه‌ها پیام داده بودم که آیاچتر من رو ندیدین؟ و جواب همه منفی بود. صبح چهارشنبه عمو حراستی رو دیدم و باز هم می‌خواستم ازش بپرسم. ولی فکر کردم که اگه خبری شده باشه، خودش بهم می‌گه. بعد از کلاس بعدازظهر، یکی از بچه‌ها جزوه‌م رو برد انتشاراتی تا کپی بگیره و من جلوی انتشاراتی منتظرش بودم که چشمم خورد به وسایل روی میز داخل اتاقک حراست. عمو حراستی داخل اتاق نبود ولی روی میزش از شیر مرغ تا جون آدمیزاد چیده بودند و کُنج میز، یک چتر خاکستری خوشگل نشسته بود! تا چتر رو دیدم، چسبیدم به شیشه و سعی کردم دسته‌ش رو ببینم تا مطمئن بشم چتر خودمه. از زوایای مختلف دیدش زدم ولی نتونستم دسته‌ش رو ببینم. اما یه حسی بهم می‌گفت این گمشده خودمه! چون عمو حراست اونجا نبود، مجبور بودم عزیزم رو دوباره تنها بگذارم و برم سر کلاس. بعد از کلاس با لبخندی پر از شوق وصال به سمت اتاق حراست می‌رفتم و عمو حراست در حالی که چشماش می‌گفت:باز این پیداش شد! به شکل دو نقطه خط از پشت شیشه نگاهم می‌کرد. رفتم و گفتم: یک چتری گذاشتین اینجا. فکر کنم مال منه. میشه نگاهش کنم؟ گفت: باشه. من هم چتر رو برداشتم و با ذوق بسیار سر و تهش رو چک کردم. سرم رو بلند کردم که بگم مال منه، ببرمش؟ که دیدم عمو حراست خنده‌ش گرفته:-)


*این اتفاق، نکته آموزشی خاصی نداشت و از نظر شما صرفا یک خاطره بود. ولی توی ذهن من یکی از پررنگ ترین اتفاق‌های ترم قبل شد. به خاطر امیدی که برای پیدا کردن گمشده‌م داشتم. من می‌تونستم توی همون دو روز اول بی‌خیال بشم. چون نتیجه‌گیری منطقی این بود که اگه کسی چتر رو از توی کلاس برداشته باشه میبره میده حراست و خب احتمالا قصد نداره یک هفته پیش خودش نگهداره! ولی چتر من بعد از سه روز سر از اتاقک نگهبانی درآورد. بدون اینکه من بدونم توی این سه روز کجا بوده و چه کارها کرده!؟

امیدم رو دوست داشتم. بیشتر خوشحالیم از پیدا شدن چتر نبود. از امیدی بود که به ثمر نشست. 


*چالش تصور من از آینده


۹۷/۱۲/۱۱
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۱۳)

چتر گمگشته بازآید به حورا غم مخور
پاسخ:
بله همینطوره:-)
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۴ بهارنارنج :)
:دی
پاسخ:
:-)
بازگشت غرورآفرین چترت رو تبریک‌ میگم عزیزم :)))
پاسخ:
ممنونم فرشته جان^_^
یادم رفت از تبریک دوستانم شات بگیرم و ضمیمه پست کنم. بس که کچلشون کرده بودمD:
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۱۷ علیـــــ ََ
اگه یه سر به بازار بزنین بهای زیاد چتر هم بی تاثیر نبوده توی ایجاد انگیزه برای پیدا کردنش :|
پاسخ:
آره یکی از دوستام هم همینو می‌گفت:/
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۵۶ محمود بنائی
واقعا جای تقدیر داره این همه پیگیری، اصلا کلاس درس بود :) 
پاسخ:
اغراق می‌فرمایید:-)
بندگان خدا،چی کشیدن :)))

پاسخ:
D:
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۱۱ نیلوفر سادات
:)
بسیار جالب بود 🌷🌷🌷
نکته اخلاقی : هیچ وقت تسلیم نا امیدی ها نشویم حتی برای کوچک ترین وسایل مون :)
پاسخ:
تلاش همراه با امید:-)
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۲۵ نیلوفر سادات
بله دیگه اول تلاش و امید هردو لازم موفقیت کنم 
پاسخ:
:-)
۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۳۱ محمود بنائی
کاملا جدی گفتم، حتما توی زندگی انسان موفقی خواهید شد. 
پاسخ:
ممنون:-)
ان‌شاالله
عزیزم:)
پاسخ:
دیگه بالاخره جوینده یابنده است:-)
۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۱۸ مصطفی فتاحی اردکانی
حتما یکی چتر لازم داشته برداشته بعدش کارش که تموم شده اورده داده حراست
پاسخ:
اون روزی هم که پیدا شد، داشت بارون میومد:-)
۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۶ مصطفی فتاحی اردکانی
همین دیگه
روزی که برداشته نیاز داشته و برده خونه یا خوابگاه، بعد یادش رفته تا اینکه دوباره بارون گرفته و یادش اومده که یه روزی یه چیزی رو از یه جایی برداشته و ادامه ماجرا
پاسخ:
:-)) شاید
چه پند قشنگی ... 
انقدر خوب توصیف کردین حس کردم منم چترمو گم کردم :)

پاسخ:
:-)
من که بعدش دو دستی چترم رو چسبیدم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی