درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

من بار امانت نتوانم کشید!

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

به نام خدا

چند ماهی هست که چند تا امانتی دستم مونده و از موعدی که قبلا برای برگردوندن امانتی‌ها گفته بودم خیلی گذشته! هر بار برنامه می‌ریختم که فلان وقت و فلان جا می‌برم تحویلشون میدم و راحت میشم، موعدی که تعیین کرده بودم به اذن الهی به اوهام می‌پیوست و اون برنامه‌ای که در نظر داشتم اتفاق نمی‌افتاد. طوری شده که حس می‌کنم الان به طور قطعی تعیین کنم در فلان مکان و فلان زمان می‌خوام امانتی‌ها رو تحویل بدم. زمین دهن باز می‌کنه و مکان مورد نظر رو می‌بلعه! و زمان مورد نظر هم طی یک تصمیم‌ بین‌المللی از تقویم جهانی حذف می‌شه!
وجود این امانتی‌ها باعث شده داشتن خیال راحت بر من حرام بشه! یعنی تا میام یه خرده برنامه‌هام رو روبراه کنم وجود چند امانتی با تکلیف نامعلوم عین پتک می‌خوره تو سرم! واقعا دارم زیر بار عذاب وجدان ناشی از بدقولی له میشم! و هر روز دارم به نحوه برگردوندنشون فکر می‌کنم. یه شب که داشتم به کیف دستی، کیسه یا هر چیزی که باید اینا رو توش بذارم و تحویل بدم فکر می‌کردم، خواب دیدم بالاخره بردم امانتی‌ها رو تحویل بدم و نمی‌دونم چطوری اون‌ها رو توی کیف کوچیکم جا دادم! از طرفی قبل از اینکه من تحویلشون بدم، صاحب امانت‌ها یه کیسه کوچیک که یه چیزی توشه و معلوم نیست چیه، از تو کیفش درمیاره و می‌خواد به من بده! و من توی خواب با حال نزاری داشتم فکر می‌کردم وای هنوز من اینا رو تحویل ندادم باز این چیه دیگه:/
طوری شده که هر برنامه کوتاه‌مدت یا بلندمدتی که می‌ریزم برای اینکه خیالم رو راحت کنم، برگدوندن این امانتی‌ها رو هم داخل برنامه می‌گنجونم تا به خودم اطمینان بدم حتما یه روزی قراره برشون گردونم و اینقدر نگران نباشم! این‌طوریه که صبح دارم فکر می‌کنم بلند شم ناهار درست کنم بعد کمدم رو مرتب کنم، بعد چک کنم ببینم مدارکم تایید شده، تکالیفم رو انجام بدم و در چند روز آتی ببرم امانتی‌ها رو تحویل بدم! و اگر شما فهمیدین بعد از دقیقا چند روز آتی این اتفاق مبارک قراره بیفته، منم فهمیدم!
در حال حاضر یک بخش اعظمی از افکارم رو درگیر خودشون کردند و وقتی صاحب امانت‌ها یه استوری گذاشته بود که: "ask me a question" می‌خواستم بپرسم: "آیا مشکلی نداری که این امانتی‌ها مدت زمانی طولانی دست من بوده در حالی که خودت می‌دونی امکان ارجاعشون رو نداشتم و حالا هم تا مدتی نامعلوم اما به امید خدا کوتاه، دست من هست تا بتونم برشون گردونم؟" و امیدوار باشم که بگه نه بابا اصلا مهم نیست برام. راحت باش:|

۹۹/۰۷/۱۳
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۱۰)

۱۳ مهر ۹۹ ، ۲۳:۱۶ عاشق بارون... ⠀
من چند تا کتاب از زمان دانشگاه دستمه. چند بار به صاحبش پیام دادم جواب نداد. تلفن زدم جواب نداد. هی گذشت گذشت. حالا می‌گم طرف تا حالا بچه‌ هم داره حتماً. مسخره نیست الان باز بگردم دنبالش و آیا پیدا بشه یا باز پیدا نشه؛ و بگم بیا این 4 تا کتاب رمانت رو از من بگیر؟ یا چند تا کتاب درسی که اصلاً قسمت نشد برگردونم به صاحبش و دیگه راه ارتباطی‌ای هم باهاش نبود.
این همه سال گذشته‌ها! ولی همین چند تا کتاب همیشه‌ی خدا روی مخِ منه. -__-
پاسخ:
خدا نکنه کار من به چند سال برسه:/ 
منم یه کتاب برای یکی از درس‌های عمومی‌مون از دوستم گرفتم. بعد که بهش گفتم بیا بگیر این کتاب رو، گفت نه برای ما یه کتاب دیگه گفته اونو نمی‌خوام:| من هر ترم کتاب‌هام رو مرتب می‌کردم بهش پیام می‌دادم یه روز بگو بیارم این کتاب رو. اون هم می‌گفت باشه باز جفتمون یادمون می‌رفت:| الان که دیگه درسمون تموم شده. این کتاب که نه به درد من می‌خوره و نه به درد دوستم! و من نمی‌دونم اصلا باهاش چیکار کنم! فقط جا گرفته-_- می‌خوام بهش پیام بدم من ببرم این کتاب رو اهدا کنم به کتابخونه؟ :-)))
ولی این یکی‌ها چیزیه که باید تحویل بدم. دیر و زود داره ولی ان‌شاالله سوخت و سوز نداشته باشهD:
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۰:۲۱ هیـ ‌‌‌ـچ
داشتم فکر می‌کردم آخرین بار کِی و از کی چیزی به امانت گرفتم، هر چی فکر کردم یادم نیومد :|
پاسخ:
وی دارای خیالی آسوده بود:/
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۰:۴۰ هیـ ‌‌‌ـچ
وی دارای آلزایمر است! :))
پاسخ:
:-)))) باز اینم بد نیست گاهی خیال آسوده میاره.
من تا حالا به همین دلیل اصلا امانت نگرفتم! سخت ترین قسمتش همین برگردوندنش هست!
پاسخ:
مخصوصا وقتی ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم میدن که نشه برگردوند:|
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۴:۵۷ 1 بنده ی خدا
من بجز تعدادی کتاب که از دوست نزدیکم پیشم امانته(حجمی از کتاب هم از من پیش اون امانته و در واقع این حرفارو نداریم) چیزی از کسی پیشم نیست بجز یدونه کتاب از کتابخونه ی عمومی که روم نمیشه برم تحویل بدم
پاسخ:
اره منم با دوستای نزدیکم این حرف‌ها رو نداریم:-)
کتاب رو با یه نامه بذار کتابخونه و برو:/
من قبل از کرونا از کتابخونه دانشگاه کتاب برداشتم و هنوز نتونستم برم! و نمی‌دونم چقدر قراره جریمه بخورم!!
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۳ حوریا (رسا)
وای گفتی
من یه امانتی هس چند ساله دستمه و هی یادم میره
ی امانتی هم هس که طرف خودش باید بیاد ببره که نمیاد
و خوشبختانه یه امانتی دیگه هم بود که وقتی به دوستم زنگ زدم گفتم ، گفت نه اینا رو داده بودم خودت
پاسخ:
بدبختی اینجاست یادم هم نمیره. شب با فکر اینا می‌خوابم، صبح با فکرشون بیدار میشم:|
احساس می‌کنم این بنده خدا هم فکر کرده من بی‌خیال پس دادنشون شدم:/ 
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۸:۱۱ 1 بنده ی خدا
😂ایده ی خوبی بود.مرسی
🤔دانشگاه ما کتابارو خودش تمدید کرد تا یه مدت مدیدی
پاسخ:
خواهش می‌کنمD:
برای ما هم گفتند به خاطر کرونا تمدید می‌کنند ولی تا کِی نمی‌دونم!
منم چند تا کتاب از بچه‌های دبیرستان دستمه و عذاب وجدان گرفتم با این پستت:)
فردا روز تعطیلمه و احتمالا اگه برسم، می‌برم تحویل می‌دم بهشون.
پاسخ:
هدف ما بیداری وجدان شماستD:
خوش به حالت که بین عذاب وجدانت و رفع کردنش یک روز فاصله است:/
۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۰ سایه نوری
کاش پرسیده بودی ازش حداقل 😐
پاسخ:
توی استوری؟ :-)))))
روم نمیشه واقعا:/
امانتی؟ من چند تا کتاب کنکور از یه بچه های سال بالایی دستم بود، چندین سال مثل یه عقده رو دلم بود که بتونم بهش برگردونم و نمیدونم چرا نمیشد! بعد اصلا نمیدونم چی شد که با کتابای خودم دادم رفت برای خیریه. اخر دلم رو زدم به دریا و به اون فرد موردنظر پیام دادم که قضیه اینه و این کارو کردم، شماره حساب بگو پولش رو واریز کنم که گفت دختر دانشگاهم تموم شده دارم بچه داری میکنم اصلا خوب کاری کردی!!
پاسخ:
اصلا رسالت کتاب کنکور اینه که دست به دست بشه. که البته تازگی‌ها با عوض شدن سیستم و کتاب و درس و ... این زنجیره کم‌کم داره قطع میشه! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی