درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخوانی» ثبت شده است

به نام خدا

چند سطر گذشته بودم که نگاهم را دادم بالاتر و یک بار دیگر خواندمش. این جمله عجیب حال این روزهایمان و شاید حال هر روز هایمان است. از ابتدای تاریخ تا حال و بعدها.


"هرگاه خونی به ناحق در گوشه ای از زمین ریخته می شود، تمام کسانی که در برابر آن سکوت کرده اند،‌ پنجه هاشان رنگین است."

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۶ ۶ نظر

به نام او که همیشه هست!

اولین بار و در بحبوحه مشغولیت ها که برای فرار از اجباری های تکراری دست به قفسه کتاب خواهرم بردم و "انسان کامل" را که فهرست عنوان هایش کمی تا قسمتی برایم جالب بود، به دست گرفتم هرگز فکر نمی کردم روزی با اشتیاق زیاد به صفحه 313 برسم. روزی بود که دوست داشتم تا آخر فصل را بخوانم و شد که حتی یک هفته گذشت و من یک سطر هم نخواندم. به هرحال کتابی بود که برای من ارزش خواندن داشت. رفیقی دارم که یک زمانی"عرفان حافظ" مطهری را می خواند و معتقد بود، اگر این کتاب هارا بدون نام نویسنده اش به خیلی هایی که آنچنان اشتیاقی برای خواندن کتابهای این معلم ندارند، پیشنهاد کنیم، حتما آن را با علاقه خواهند خواند. و من اولین بار بود که کتابی از این نویسنده را تا آخر خواندم. گاهی با نویسنده هم گامی کردم برای تحسین یک ارزش و گاهی خودم در زمره گروهی بودم که نویسنده آنهارا نقد کرده بود. طبق عادت همیشگی سطرهایی و بخش هایی از کتاب برایم های لایت شد:

+ارزش ارزشها در انسان "درد داشتن" است.

کلام انسان مثل خود اوست. چون کلام تنزل روح انسان است. تجلی روح انسان است.

انسانیت امری است که حتی مادیترین مکتب های عالم هم آن را انکار نمی کنند ولی درعین حال بامعیارهای مادی هم نمیتوان آن راشناخت.

خدا یک موجود پایان پذیر نیست واین تنها میدان بی پایان بشر است.

آزادی خودش کمال بشریت نیست، وسیله کمال بشریت است. با آزادی ممکن است انسان به عالی ترین مقامات برسدو ممکن است به اسفل السافلین سقوط کند.




منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۰ ۴ نظر

به نام صاحب قلم

شرح یک سفر به زبان خودمانی، با نگاهی بی طرف، آموزنده ای غیر تحمیلی...از جلال آل احمد دوست داشتنی..


+بعد نوشت:

"بزرگترین غبن این سال های بی نمازی ازدست دادن صبح ها بوده، با بویش، با لطافت سرمایش، بارفت وآمدچالاک مردم.

پیش از آفتاب که برمی خیزی انگار پیش از خلقت برخاسته ای. و هرروز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن، ازتاریکی به روشنایی. ازخواب 

به بیداری و از سکون به حرکت. و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می کردمو وهیچ احساسی از ریا برای نماز، یا ادا در وضو

گرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمی شد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را بجا می آورم. دعاها همه بخاطرم هست وسوره ه

های کوچک و بزرک که در کودکی ازبر کرده ام. اما کلمات عربی برذهنم سنگینی می کند. وبر زبانم، و سخت هم. نمی شود به سرعت 

ازشان گذشت. آنوقت ها عین وردی می خواندمشان و خلاص. ولی امروز صبح دیدم که عجب بارسنگینی می نهند بر پشت وجدان. صبح 

وقتی می گفتم«السلام علیک ایها النبی»یک مرتبه تکان خوردم. ضریح پیش رو بود و مردم طواف می کردند وبرای بوسیدن از سروکول هم 

بالا می رفتند و شرطه ها مدام جوش می زدند که از فعل حرام جلو بگیرند....که یک مرتبه گریه ام گرفت و از مسجد گریختم."


منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۳ ۲ نظر