درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

به نام خدا

روزهای اول یادگیری رانندگی، برای شروع حرکت که بلد نبودم چگونه پدال گاز و کلاچ را هماهنگ کنم، و کلی دردسر و حرص خوردن های مربی و کلی وسط راه خاموش کردن ها داشتیم. همیشه از چراغ قرمزها و توقف ها می ترسیدم چرا که بعدش شروع حرکتی بود و دوباره درگیری با کلاچ و...

بعدترها که یادگرفتم، جلسات بعدش انگار که چراغ قرمز مهربان تر شده باشد به راحتی توقف و دوباره حرکت. و نه مثل قبل ها نرسیده به چراغ کلی در دل بگویم خدا کند که سبز شود! انگار که از اول بلد بوده ام و اینکاره.


خیلی اتفاقات، حرف ها و آدم ها شبیه همان پدال کلاچ و چراغ قرمزند. این روزها شاید سخت و پر از دلهره و نیازمند تلاش زیادند ولی اگر حواسمان را جمع کنیم و از پسشان بربیاییم، بعدترها با خیال راحت آنهارا پشت سر می گذاریم.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۶ ۱۴ نظر

به نام خدا

در وبلاگ کافه نشین مسابقه ای با این عنوان برگزار شده. اگر علاقه مند هستید شرکت کنید.


موضوع: کتابخوانی

نام کتاب: انسان‎ها در عصر ظلمت

نویسنده: هانا آرنت

مترجم: مهدی خلجی

زمان دعوت کردن و مطالعۀ کتاب: از امروز مورخ 30 شهریور 1395 تا 25 مهرماه 1395 به مدت 26 روز

زمان پاسخگویی به سوالات: از 26 مهرماه 1395 تا 30 مهرماه 1395 به مدت 5 روز


+جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد مسابقه، در مورد کتاب و هم چنین دریافت کتاب(در نسخه پی دی اف) به این آدرس مراجعه کنید.


+اینجانب از هرکسی که این پست را می خواند دعوت می کنم که این کتاب را بخواند و در این بازی شرکت کند.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۳:۱۳ ۴ نظر

به نام خدا

بی فرهنگ کیست؟ همان آقایی است در ابعاد ان در ام  که وقتی روی دیوار مقابلش زده اند" صدور برای خواهران" خود را می چپاند بین مردم (همان خواهران) و جلو میرود که نمیدانم از روی میز چه بردارد و چه بپرسد و کلی هم ما را معطل کند.

 


آقای کت قهوه ای: خانم ها بنشینید و به نوبت که صدایتان کردند بیایید جلو.

آقای بغل دستی اش: نوبت گرفته اند که یکی یکی صدایشان کنند؟!

خانم پشت میز:‌ نه آقا کدام نوبت! چیزی دست ما و این ها نیست همینجوری باید بیایند و بگیرند!! 

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۲ ۶ نظر

به نام خالق فصل ها

امروز صبح که با سروصدای بچه های مدرسه کنار خانه مان از خواب بیدار شدم، باور کردم که تابستان عجیب و غریب امسال تمام شد. تابستان 95 برای من پر از اتفاق بود!

هر سال روز تولدم، فکر میکنم باید روز مهمی باشد. وارد سال دیگر زندگیم می شوم، پس باید تغییری کنم. اما آنطور که باید نمی شود. زمان سال تحویل که می رسد، باز هم تصمیم میگیرم کمی تغییر را تجربه کنم ولی بازهم آنطور که باید و شاید نمی شود.

و اما تابستان ها همیشه برایم نقطه عطفی است. بدون برنامه ریزی های قبلی اتفاقاتی می افتد، تا پاییز هر سال مرا عاقل تر و بزرگتر از سال قبل ببیند. و حالا باید بگوییم : 

پاییز مهری دارد که بر دل هر خیابان می نشیند، پاییز پیش رو پر از اتفاقات خوب!



+دعا کنیم که هرگز به متاع اندک حیات دنیا قناعت نکنیم.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۳ مهر ۹۵ ، ۱۲:۰۱ ۹ نظر

به نام خدا

فرهنگ وتمدن چندین هزارساله ما بی نظیر و افتخار آمیزهم که باشد، که هست. فکر کنید چند سال و چند قرن بعد نسل های بعد ما هم تاریخ پرافتخاری خواهند داشت تا به آن افتخار کنند!؟ کدام فرهنگ وتمدن بی نظیر را برای آنها به ارث خواهیم گذاشت؟! 

کمی بیاندیشیم که آیندگان هم به وجود ما و به کارهای ما در گذشته شان افتخار خواهند کرد یانه؟!


+اندیشیدن در لغت هم به معنای فکر کردن و هم به معنای ترسیدن است.


"چو کنعان را طبیعت بی هنر بود          پیمبرزادگی قدرش نیفزود


هنر بنمای اگر  داری نه گوهر                گل از خارست و ابراهیم از آزر"

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۳ ۱۴ نظر

به نام خدا

+این روزها کمی بی برنامه شده ام. 


مگر عمرمان در این دنیا چقدر خواهد بود که آن را هم به بطالت سر کنیم! صبح را شروع می کنیم و شب را به انتها میرسانیم و منتظریم تا چه پیش آید.

برنامه ریزی کنیم. برنامه طولانی مدت برای سالیان سال بعد و برنامه های کوتاه مدت حتی برای یک ساعت دیگر. از لحظه لحظه عمرمان استفاده کنیم. 

فردا که بیاید دیگر امروز را نداریم. 


منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۴۶ ۱۲ نظر

به نام خدا

+این پست شاید کمی کلیشه ای باشد!


یاد گرفته ام قضاوت نکنم ولی وقتی دختری را با ظاهری نامناسب و لباسی نامناسب تر می بینم، این حق را به خودم می دهم که لااقل به عنوان یک هم نوع ناراحت باشم. که حتی اگر این ظاهر و لباس برای تجلی زیبایی اش باشد، بهتر است بگویم این لباس زیبایی یک دختر را خط خطی هم می کند. 

یک دختر، یک زن دوست دارد زیبا باشد و زیبا دیده شود. ولی اینکه خود دخترها تنها بُعد زیبایی خودشان را ببینند وبخواهند تنها همین بُعدشان را نشان دهند. چه انتظاری دارند که بقیه، آنها را به عنوان انسانهایی با تفکرو بینش منحصر به فرد بپذیرند. و اینکه بگویند هم می خواهیم زیبایی مان را نشان دهیم و هم تفکرمان را. خودشان هم باید تجدیدنظری در رفتارشان بکنند تا آن کفه ترازو که به نشان دادن زیبایی شان اختصاص می دهند سنگین تر نشود.

نشان دادن زیبایی جای خود دارد. گاهی شعری می خوانم که به شدت مرا تحت تاثیر قرار می دهدو از آن لذت می برم و هیچ گاه آن را برای کسی که هیچ درکی از ادبیات و این لذت ندارد، نمی خوانم. چرا که می دانم با بی تفاوتی اش یا اظهارنظر بی موردش نمی تواند جواب هیجان مرا دربرابر آن شعر بدهد. زیبایی یک دختر هم باید به جا جلوه کند تا قدر دانسته شود.

معنای زیبایی را گم نکنیم...در مورد انتخاب لباس هایمان فکر کنیم. ما حق انتخاب داریم. می توانیم مدل لباسمان را خودمان انتخاب کنیم. نه اینکه هرچه در ویترین مغازه ها به عنوان پرفروش ترین ها هستند، را انتخاب کنیم و نه اینکه چون به اصطلاح مد شده است پس انتخاب ما هم همین است. قبل از انتخاب فکر کنیم..



منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۵ ۱۶ نظر

بسم رب العصر

فکرش را بکنید زمانی طبق همان جریانی که شنیده ایم زمین آفریده شده و تمامش آب بوده. یک کره آبی خلق شد و بعدها زمانی رسید که خشکی ها سراز آب بیرون بیاورند یا شاید آب ها پایین تر بروند! آن موقع زمین چه رنگی بود؟ سبز مثل بهار و تابستان یا خشک مثل پاییز و زمستان؟ اگر بخواهیم خیلی فانتزی فکر کنیم آن موقع باید بهار می بود. زمان آغاز رویش و جوانه زدن. وشاید همین نوروز خودمان هم مصادف با همین واقعه بوده باشد. و فانتزی تر اینکه زمانی که تمام خشکی ها به زیر آب برود _همان زمان سوت پایان دنیا_نیز مصادف با همین روز باشد. یعنی تعداد سال های عمر زمین(یعنی خشکی هایش) عدد صحیح و رندی می شود. اما نه! این ها برحسب سال قمری می شود. ما سال شمسی و میلادی هم داریم و شاید سالهایی با اسم های دیگر که آدم ها ساخته اند و اسم گذاشته اند مثل همین ها! این آدم ها هستند که برای زمانی به اندازه"تیک" اسمی به نام ثانیه یا لحظه می گذارند! ما فقط یک چیز می دانیم "تعداد ماه ها در نزد خدا دوازده تاست."

شنیده اید که می گویند زمان توهم ما آدم هاست؟! نمی دانم ما در زمان سیر می کنیم یا زمان مارا با خود می برد؟! و هر دو مقصدی لازم دارد وگرنه انگار که در یک دنیای سفیدی غرق شده و غلت بزنیم(مثل داستان کوری!) این مقصد می تواند زمان رحلت از این دنیا باشد یا...

فکر می کنید در تمام لحظاتی که در زمان سیر می کنیم،می توانیم تغییر مسیر بدهیم؟ مقصد سیرمان را انتخاب کنیم و در جهت آن پیش برویم؟!


+التماس دعا برای حال خوبمان.


بعدنوشت: برای مومنان زمان دلیل وجود خداست چون هیچ چیز به این کاملی نمی تواند بدون خالق خلق بشود.

"توی کتابی خواندم به نقل از انیشتن"

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۹ ۷ نظر

به نام خدا

چند سطر گذشته بودم که نگاهم را دادم بالاتر و یک بار دیگر خواندمش. این جمله عجیب حال این روزهایمان و شاید حال هر روز هایمان است. از ابتدای تاریخ تا حال و بعدها.


"هرگاه خونی به ناحق در گوشه ای از زمین ریخته می شود، تمام کسانی که در برابر آن سکوت کرده اند،‌ پنجه هاشان رنگین است."

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۶ ۶ نظر

بسم الله

بعضی ها هستند که زیر خروارها گردوغبار زندگی می کنند و زباله دانی برای خود درست کرده اند. شما هم که از روی دلسوزی یا نوع دوستی میروید برایشان گرد و غبار هارا پاک کنید که چند وقت دیگر همان آش و همان کاسه وشما هم که مصمم در کمک. مدتی که می گذرد یا یاد می گیرند که خودشان شروع به خلاصی از وضعیت فعلی کنند یا هدف آفرینش شما را همین کارتان می دانند وبه خودشان تکانی نمی دهند و یا در حالت خیلی غریب بعد از مدتی شاکی می شوندکه چرا دست از سرشان بر نمیدارید و همش در زندگیشان دخالت می کنید و مدعی می شوند که همین مثلا زندگیشان را دوست دارند وشما باور کنید:

"ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم."

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۹ ۶ نظر