چهارشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۹ ق.ظ
به نام خدا
سلام. صندلی داغ که تقریبا همه در جریان هستید و اگه نیستید، اینجا رو بخونید.
شرکت کننده ها!
امروز هم نوبت منه! سوال؟!
۹۷/۰۱/۲۹
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
پاسخ:
۱. هر وقت خدا بخواد:-) هر وقت خودم برسم به اونجایی که باید!
۲. هر اتفاق خوبیD: اتفاقی که حال یه نفر رو خوب کنه، یا اتفاقی که حال چند نفر رو خوب کنه، یا اتفاقی که حال همه رو خوب کنه:-)
۳. برام مهمه!
۴. به پست های خودم صفر و صدی نمره نمیدم! پستی نیست که بخوام سر به تنش نباشه که اگه بود احتمالا تا حالا حذفش کرده بودمD:
۵. بهترین اتفاق: پیدا کردن آدم های خوب و باحال از فاصله های دور :-)
بدترین اتفاق: چیزی به ذهنم نمیرسه!
۶.وبلاگ مستقل دو تا داشتم و دارم. یکیش همین جا. و اون یکی که مثلا می خواستم کار فرهنگی(!) انجام بدم که خیلی وقت هست معلق مونده!
اولین وبلاگم رو با دخترخالم داشتم ( سال ۹۱ فکر میکنم) و دو تا وبلاگ با بچه های مدرسه! من وبلاگ نویس حرفه ای نیستم و سابقه درخشانی هم ندارم. اون وبلاگ دو نفرمون هم قبل از پوکیدن بلاگفا چندوقتی بود به روز نمی شد و وقتی من خواستم بار دیگه وبلاگ رو احیا کنم بی خبر از همه جا قالب عوض کردم و یهو دیدم نصف وبلاگمون نیست:|
۷. بستگی به موقعیت مکانی و روانی خودم دارهD:
در حالت معمول وبلاگ های دکتر میم و شباهنگ و جولیک و آقاگل و هلما و آقارامین و آذری قیز و لافکادیو و دلستون و...
۸. دنبال کردن عمومی رو ترجیح میدم:-)
۹. اگه پشیمون شده باشم هم اونقدری عمیق نبوده که تا حالا یادم بمونه.
پاسخ:
مهندسی برق.
پاسخ:
سلام^_^
خوبم:-)
در حال حاضر که دارم ملت عشق رو میخونم عاشقش شدم تا ببینم آخرش چی میشه:-)
یه دوره ای عاشق سهراب بودم، یه دوره ای عشق مولوی کورم کردD:
نویسنده های زیادی رو نمیشناسم، از معاصر های ایرانی جلال آل احمد و رضاامیرخانی رو دوست دارم.
خواننده و آهنگ خاصی مد نظرم نیست!
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
واقعا چرا؟! از تنبلیه:-) راه میفتم!
قربونت^_^
پاسخ:
سلام:-)
مجهول نیستم. شاید چون ویژگی خاصی ندارم که بین پست های وبلاگم دیده بشه! توکا هم اون روز گفت مجهول! واقعا نمیدونم چرا!؟ :-)
اولین بار با دخترخالم برای تجربه اتفاقات جدید وارد بلاگفا شدیم. بعد از پوکیدن بلاگفا من فکر می کردم دیگه وبلاگ نویسی به اون صورت رایج نیست. در واقع فکر می کردم وبلاگ نویسان منقرض شدند:| تا اینکه توی وبگردی ها متوجه شدم که هنوز وبلاگ نویسی هست. اگر چه استعداد چندانی ندارم ولی به نوشتن علاقه دارم و همین که دوست دارم آدم های مختلفی رو بشناسم. بنابراین وارد این جمع شدم.
هر وقت به نوشتن فکر میکردم، دنبال یه امضا بودم که در آینده پای نوشته هایی که شاید قراره جایی دیده بشن بزنم. ترکیب"منتظراتفاقات خوب" جرقه ای به ذهنم رسید. از دغدغه های اون موقع و الانم ناشی میشه شاید! آدرس وبلاگ رو هم چون می خواستم کوتاه باشه فقط کلمه"خوب" از اسمم رو گلچین کردم. وشماره ۱ هم به خاطر تکراری نشدن آدرس هست:-)
ممنون از شما بابت این ایده تون. من خودم خیلی از کلمه ها رو به زبان مادریم نمیدونم چی میشه! و برای خودم متاسف میشم که نمی تونم خیلی از متن ها و شعر هایی که به زبان ترکی نوشته میشن رو روان بخونم. و مطمئنا دوست دارم بچه ها ادبیات زبان مادریشون رو هم در کنار زبان های دیگه یاد بگیرن.
نه نشده:-))
دوست ندارم زمین گیر بشم و وبال گردن اطرافیانم. به خوابیدن و بیدارنشدن فکر میکنم معمولا!
خدای علی یارتون باشه:')
پاسخ:
تصمیمی نگرفتم. بستگی داره هم گروهی ها کجا کوچ بکنند:-)
شخص خاصی نیست! اونایی رو هم که به حریر پیشنهاد داده بودم وقتی نوبتشون رسید، نمیدونستم چی بپرسم:-)
پاسخ:
سلام. تکراریش رو هم پاسخگوییم:-)
اهل تبریز
۲۰ سالمه
یه وبلاگی سال ۹۱ داشتم و بعد از وقفه ای نه چندان کوتاه از سال ۹۵ از اینجا شروع کردم.
پاسخ:
سلام. چیکار به مردم داری!؟ پرسشگران به این خوبیD:
Waiting*_*
پاسخ:
سلام^_^
۱. هر دفعه این سوال رو پای پست بقیه خوندم، از خودم پرسیدم و به جواب نرسیدم.
۲. کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی ست
آن را که شور عشق به سر نیست کافر است
۳.دوست ندارم اینجوری باشه.
۴. توی کتاب ملت عشق میگه:"ایمان به عشق میماند. نیازی به اثبات ندارد، توضیح منطقی نمیخواهد. یا هست، یا نیست."
"عشق سفر است. مسافر این سفر، چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود. کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند."
۵. به درد بخور باشمD: بتونم وقت و هزینه و انرژی رو که صرف کردم، یه جای خوب به نتیجه برسونم! ( دوستام میگن تو زیادی ایده آل گرایی)
۶.ترم بعد قراره انتخاب گرایش بکنیم! تمایل به الکترونیک دارم ولی قطعی نیست!
پاسخ:
ممنون:-)
پاسخ:
۷. جای حساس:-) چرا گاهی این حس رو دارم. ولی امیدوارم بتونم برسونم خودم رو.
۸. سوال هایی که بقیه ازم می پرسند باعث میشه خودم رو بیشتر بشناسم:-)
۹.مهم ترین آدم های زندگیم: خانوادم و بهترین دوستم.
۱۰. تقریبا همه اونایی که می خونمشون:-))
پاسخ:
تا حدودی.
سعی میکنم نباشم.
بستگی داره. همه جور نظری در مورد خودم شنیدم:-)
پاسخ:
بله بفرمائید. تریبون آزاده:-)
پاسخ:
۱. ما هم بچگی جواب میدادیم هر دوشون:-)
۲. احساسش میکنم. ولی در مورد عمقش نظری ندارم!
۳. "هر که باشیم، هر کجای دنیا که زندگی کنیم، همگی در جایی در اعماقمان نوعی حس کمبود داریم. انگار چیزی اساسی گم کرده ایم و می ترسیم نتوانیم آن را پس بگیریم. آن هایی هم که می دانند چه چیزی کم دارند، واقعا انگشت شمارند."........از کتاب ملت عشق. کلا کتاب ملت عشق رو به موزه میدم!
شعر:
گئتمه ترسا بالاسی منده سنه سایه گلیم
دامنیندن یاپیشیم سنله کلیسایه گلیم
اذن وئر توی گئجه سی من ده سنه دایه گلیم
ال قا تا ندا سنه مشاطه٬ تماشایه گلیم
سن بو مهتاب گئجسه سی سئر چیخان بیر سرو اول
اذن وئر٬ منده دالو نجا سورو نوب سایه گلیم
منه ده باخدین اوشهلا گوزوله ٬من قارا گون
جرئتیم المادی بیر کلمه تمنای گلیم
من جهنم ده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هیچ آییلمام کی دوروب جنت ماوایه گلیم
ننه قارنیندادا سنله اکیز اولسیدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیرده بو د نیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رویاده گورنده گئجه لر
منده جنتده قوش اوللام٬ کی او رویایه گلیم
قیتلیغ ایللر یاغشی تک قورویوب گوز یاشیمیز
کوی عشقونده گرک بیرده مصلایه گلیم
سنده صحرایه مارالار کیمی بیر چیخ ٬نولی کی
منده بیر صیده چیخا نلار کیمی صحرای گلیم
آلاهو ندان سن اگر قورخمیوب٬ اولسان ترسا
قورخورام من ده دونوب دین مسیحایه گلیم
شیخ صنعان کیمی دو نقوز اوتاریب ایللر جه
سنی بیر گورمک ایچون معبد ترسایه گلیم
یوخ صنم آنلامادیم٬ آنلامادیم ٬حاشا من
بوراخیم مسجدیمی ٬سنله کلیسایه گلیم!
گل چیخاق طور تجلایه٬ سن اول جلوه ی طور
من ده موسی کیمی ٬اوطور تجلایه گلیم
شیردیر شهریارین شعری، الینده شمشیر
کیم دئیه ر من بئله بیر شیر له دعوایه گلیم؟
#شهریار
۴. یه زمانی دوست داشتم ولی حالا نه!
۵. بچه ها دوست داشتنی هستند.دختر و پسر نداره که:-)
۶. نه.
پاسخ:
بله که زرنگیمD: جواب واضح بود دیگه.
میگه: عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه ست..
در ادامه میگه: بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره
هفتادسال عبادت یک شب به باد میره
ما تو هر دوره از زندگیمون باید عاشق باشیم. نباشیم که نمیتونیم زندگی کنیم:-)
بستگی داره منظورت از عشق چی باشه؟! اگه از اوناست که به ازدواج ختم میشه، اومدیم و شما ۵ نفر رو عاشق خودت کردی، تکلیف چیه؟!
آره
جوابم نه بود!دلیل: تنها جواب ممکن همین بود!
نه عزیزم:-) [وی به افق خیره شده و لبش را از شدت حرص می جود!]
آدم خوبی باشهD: آدم ها معمولا کمال گرا هستند. کسی باشه که بتونیم برای رسیدن به کمال، کمک هم باشیم.
نه! اصلا اعتماد به نفسش رو ندارم-_-
شعر هم ننوشتم:| کلی شعر خوب میشد واسه جواب سوالات نوشتD:
پاسخ:
بله خواهر هم سنیم. به حرمت هم سن و سالیمون رحم کن:-))
بنده پاسخگو هستمD:
پاسخ:
احترام پدربزرگ ها واجبه به هرحال:-)
الان که نمیشه. ولی یادم میمونه برای اولین پست بعد از صندلی داغ!
پاسخ:
سلام. نسرین جون:-)
امیدوارم یه دختر خوشگل از من تو ذهنت نساخته باشی:|
مگه کلاس دانش خانواده ست؟! :-)))) چرا کسی در مورد درس و دانشگاه نمی پرسه؟! :-))
۱. راستش عقل و دلم اونقدری بزرگ نشده که بگم آره دلم پیش کسی هست!
۲. نه فکر نکنم.مگه اینکه ناخواسته باشه.
۳. نمیدونم من بلدم یا نه! ولی بلدی همه شبیه هم نیست که! واسه همینه که میگه: "از هر زبان که می شنوم نامکرر است"
۴. فکر نمی کنم تمایلی نشون بدم.
۵. من شاید اینجوری نباشم. ولی شما خیلی خوبی و به منم خیلیی لطف داری^_^ [کیلو کیلو قند در دلش آب می کنند.]
۶. چون یه حس دو طرفه ست که منم به خانم معلم بیان دارم:-)) چون شما خوبی، همینجوری حس خوب میدی به بقیه*_*
۷. گزینه ۳: هر دو!
۸. نه.
۹. هر چی قسمت باشهD:
۱۰. اختیار دارید. منور کردید صندلیمون روD:
۱۱. نه:-)) صندلی داغه دیگه! خودم داوطلب شدم! [از ماست که بر ماست را زیر لب برای خودش می خواند:|]
۱۲. من کلا نسبت به معلم های ادبیات حس خوبی دارم. معلم ادبیاتمون رو هم خیلی دوست داشتم. و از اونجایی که حس میکنم تو هم مثل معلممون فقط بخاطر تدریس یه کتاب در یک چارچوب معین سر کلاس نمیری، در نتیجه کلی حس خوب دارم نسبت بهت:-)
پاسخ:
۱۱. اتاق آسمان را متاسفانه نرفتم! دوساله که دانشگاه میرم و دو بار عیدونه رفتم. فرفره خریدیمD:
۱۲. اون اوایل در موردشون کنجکاوی می کردم. ولی اهمیتش زیاد نبود و رفته رفته کمتر هم شد! یه تصویر از همه تو ذهنم ساختم، با همون خوشمD: