درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

از این ور و اون ور

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۹ ب.ظ

به نام خدا


۱. من تصمیماتم رو معمولا زود می‌گیرم. یعنی خیلی پیگیر تحقیق و اینجور مسائل نمیشم. (البته که نه همیشه) سال سوم راهنمایی که بودم تصمیم گرفته بودم مهندسی برق الکترونیک بخونم. دیگه لازم به ذکر نیست بگم سال دوم برای انتخاب رشته دبیرستان نیاز به فکر نداشتم. به انتخاب رشته کنکور که رسیدم همه اون درگیری‌ها میشه گفت تقریبا ظاهری بود و من اول و آخر می‌دونستم انتخابم همون برق هست. اگر هم ادای تحقیق درمیاوردم فقط می‌خواستم به اون نقطه‌ای برسم که آره من همین رو میخوام. ترم پنج که به انتخاب گرایش رسیدیم، درگیر فکر و تحقیق نبودم. درسته قبل از ورود به دانشگاه چیز زیادی از گرایش‌ها نمی‌دونستم. ولی همون اطلاعات کم هم جامع‌تر شده بود و نظر من عوض نشده بود. یعنی من ترم پنج دانشگاه همون انتخابی رو کردم که سوم راهنمایی تصمیمش رو گرفته بودمD:
یکی می‌گفت وقتی بین دوراهی موندی، یک سکه بردار و شیر یا خط کن. اون لحظه‌ای که سکه داره رو هوا می‌چرخه ببین ته دلت دوست داری بیشتر کدوم طرف بیفته همون رو انتخاب کن. این مدل تصمیم‌های من هم تقریبا این‌جوریه. همیشه هم خوب نیست. تضمینی برای پشیمون نشدن نداره. حالا شاید بگین خب اینکه عجیب نیست خیلی‌ها همین جوری هستند. ولی از اون جایی که دور و برم آدم‌هایی هستند که کاملا برعکس من عمل می‌کنند این ویژگی به نظرم خیلی پررنگ اومد.


۲. هممون معتقدیم اینکه بقیه در مورد ما چی فکر می‌کنند یا چی درمورد ما میگن اصلا مهم نیست. خب قید اصلا رو نمیشه با قاطعیت گفت ولی داریم سعی می‌کنیم جوری زندگی کنیم که بقیه چی فکر می‌کنند یا چیکار می‌کنند برامون مهم نباشه. منم از اون جوگیرهایی هستم که جو این شعارها منو می‌گیره و کم کم بهشون عمل می‌کنم. و وقتی یکی دلایلش رو از روی "بقیه چی فکر می‌کنند؟ بقیه چی می‌گن؟ یا ببینیم بقیه چیکار می‌کنند ما هم همون رو بکنیم!" مطرح می‌کنند، خب واقعا درک نمی‌کنم. و اون قدر میگم مگه بقیه چه اهمیتی داره؟ که طرف مقابل اعصاب و روانش بهم می‌ریزه و احتمالا به چشم آدمی که هیچی از روابط اجتماعی و زندگی در جامعه حالیش نیست نگاهم می‌کنه:/


۳. خراب کردن کار گروهی و عدم موفقیت کار گروهی خودش یه جور موفقیت کار گروهیه! یعنی یه گروهی به طرز شگفت آوری باهم هماهنگ و منسجم عمل می‌کنند که اون کار گروهی به سرانجام نرسه!


۴. فرجه امتحانات که نیست. ما تا دوشنبه کلاس داریم. ولی با توجه به اینکه تعدادی از کلاس‌ها به سرانجام رسیدند این ایام رو فرجه امتحانات نامیدند. منم برای خودم همه جور جایزه و تفریحی در نظر می‌گیرم توی این ایام. مثلا به خودم میگم این بخش رو بخونی تموم کنی میری شکلات می‌خوری! این مسئله رو حل کنی تموم شه میتونی وای فای رو روشن کنی! و... این دفعه یه تفریح جدید پیدا کردم. کانال یکی از بلاگرهای سابق رو که دنبال می‌کردم، حالا شروع کردم از اولین پستش می‌خونم. یه جوری با دقت و منسجم پست‌ها رو می‌خونم که انگار قراره از زندگی‌نامه ایشون امتحان بگیرند! بعد به ذهنم رسید حیف خاطرات جذاب(!) ما نیست که ثبت نشه! و این طور شد که با دوستان بر آن شدیم یه کانال بزنیم و خاطراتمون رو ثبت کنیم. 


۴.۵. مورد ۴ کنسل شد:| 





۹۸/۰۳/۲۰
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۱۰)

۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۴۰ دچارِ فیش‌نگار
چه گرفتاری های دارن دانشجوها :)
پاسخ:
خیلی دلم می‌خواست بیام آه و ناله راه بندازم و یه خورده غُر بزنم ولی دیگه به حواشی اکتفا کردم:/
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۷ دچارِ فیش‌نگار
درس کی میخونید پس>؟
پاسخ:
سر وقتش:/
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۴ دچارِ فیش‌نگار
کانال زدی
دوستاتو جمع کردی
و غیره :)
پاسخ:
دوستام جمع نشدن:-)) گفتم که کنسل شد.
البته ما عادت داریم کل شبانه روز رو جمع باشیم و همدیگر رو در جریان امور بگذاریم. درس رو هم باهم بخونیم. ایجاد کانال هم تغییری تو وضعیت سابق ایجاد نمی‌کرد:-)
الان که فکر می‌کنم منم تصمیماتم ور زود می‌گیرم. از دوران راهنمایی همیشه عاشق این رشته بودم اما سعی می‌کردم خودم رو بزنم به اون راه، بگم نه من معلم نمی‌شم آخرش:)
ولی شد آنچه باید می‌شد
وای یاد گفتگوی دیشب میوفتم غش می‌کنم از خنده :))
پاسخ:
ولی دیدی همیشه هم نمیشه اینجوری تصمیم گرفت!؟ اون هم وقتی که کسی چندتا راه نمی‌گذاره جلوت و بگه کدومش؟! بلکه باید خودت بگردی یه راه درست برای ادامه پیدا کنه!

پشت صحنه، گفت‌وگوی من و دوستام رو ببینی چی میگی:-))) 
مام که تو کانالت عضو شدیم برو عشق کن :)))
من هیچ وقت فکر نمیکردم مهندسی پزشکی بخونم ولی خوندم :)
پاسخ:
قربانت^_^
فکر کنم تا حالا جمله "هیچ وقت فکرش رو نمی‌کردم در فلان موقعیت قرار بگیرم." برام به وجود نیامده! نصف هیجان زندگیم سر همین قضیه تعدیل شده:/ :-))
سلام
اتفاقا منم برق الکترونیک میخونم. 
منم تقریبا از راهنمایی میدونستم.
ولی موقع انتخاب رشته دبیرستان هر جور بود خواستم به خودم ثابت کنم که فقط فقط ریاضی به دردم میخوره. کلی هم تو اینترنت تست شخصیت دادم. ولی مثلا با توجه به شخصیتم کلی شغل پیشنهاد میداد ولی من فقط الکترونیکش رو میدیدم.
سر انتخاب رشته دانشگاه خیلی تحریک شدم که کامپیوتر بخونم ولی تهش زدم برق و هیچ وقت نفهمیدم آخه با کدوم منطق؟!
الان دانشجو ام. ولی بعضی وقتا حس میکنم خودمو مجبور کردم که الکترونیک بخونم. چون تو برنامه نویسی واقعا استعداد دارم و حتی حالم رو خوب میکنه ولی حوصله درس خوندن ندارم. مثلا این ترم واسه پروژه ام که چندان نمره ای نداشت، کلی وقت گذاشتم ولی درسامو به زور خوندم، بعضا هم نخوندم. الان هم که فورجه است، حسش نیست.
ببخشید اولین نظرم انقدر بلند شد، شاید حوصله نکنی بخونی. 
پاسخ:
اونجایی که میگین "من فقط الکترونیکش رو می‌دیدم" دقیقا منم.
یکی از دوستان من ترم پنج تغییر رشته داد و رفت کامپیوتر. یعنی می‌خوام بگم اگه علاقه و استعدادتون رو الان بیشتر میشناسید و می‌دونید در زمینه دیگه موفق می‌شید برین سراغش! 
معمولا فرجه‌ها رو می‌شینیم خستگی ترم رو در می‌کنیم که بریم واسه امتحانات:/
خوش اومدین:-)
اتفاقا ترم سه رو که تموم کردم میخواستم تغییر رشته بودم.
با کلی آدم برقی و کامپیوتری حرف زدم. عقلمم میگفت تغییر بده. 
ولی تهش گفتم من نمیتونم از برق دل بکنم!
پاسخ:
برنامه نویسی در حوزه الکترونیک هم خیلی مهمه. ان‌شاالله که توی مسیری که انتخاب کردید موفق باشین و پشیمون نشین:-)
خانم جان من اومدم بگم امشب حذف شدن شروین و گروه پایتخت حتی بیشتر از حذف شدن کیا رکنی عصبیم کرد. :|)
صعود محمد زارع چسبید. ^_^
پاسخ:
فکر کنم ما فقط در مورد محمد اتفاق نظر داریم:-)))

کار گروهی توی ایران (حداقل اینجا رو فقط میدونم) خیلی سخت و استرس‌آوره. به جای اینکه خیالت راحت باشه که خب، چند نفریم، تقسیم وظایف میشه و کیفیت میاد بالا بدتر استرس داری که نکنه کسی بیخیالی کنه و نتیجه اون‌چه نشه که می‌خواستی که در اکثر مواقع همین هم می‌شه و حتی اگر اعضا با هم بسازن و کشمکشی نباشه بالاخره یکی پیدا می‌شه که بیخیاله و یکی باید جورشو بکشه و کاراشو انجام بده
پاسخ:
آره و متاسفانه باعث میشه ترجیح بدیم انفرادی کار کنیم! در حالی که کار گروهی واقعی میتونه نتایج خیلی خوبی داشته باشه!
۱۱ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۸ Mohsen Farajollahi シ
نمیدونم چرا هر جا میرم کلمه کنکور هست :)) هعی... حقیقتش منم بین داروسازی و مهندسی کامپیوتر و مهندسی شیمی و مهندسی برق مونده بودم تصمیم گرفتم قید داروسازی رو بزنم بیام ریاضی احتمالا هم کامپیوتر برم. بعضا زمانه خودش بعضی چیز ها رو برای آدم معلوم میکنه. راستی من مطمئنم قبلا اینجا بودم ولی احساس میکنم قالب و این چیزا عوض شده. قالب رو کی عوض کردین؟ یا من دچار توهم شدم؟
پاسخ:
ان‌شاالله که موفق باشین و تصمیمات خوبی بگیرین و اتفاقات خوبی رو رقم بزنید.
راستش قالب که خیلی وقته عوض شده. ولی شما قبلا هم اینجا بودید و چندتا کامنت هم برام گذاشتین:-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی