درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

هر کجا هستم باشم

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

به نام خدا

چند سال پیش انتظار داشتم روز تولدم روز بزرگی برای من باشد. روز تغییر بزرگ. عبور از فصلی به فصل دیگر. ولی آن طور که باید نشد. یعنی اصلا هیچ طور دیگری نشد. روزی شد مثل تمام روزهای دیگر. بعدها که روز تولدم در بحبوحه امتحانات ترم گذشت دیگر اصلا فرصتی برای تبدیل این روز به نقطه عطف زندگیم نبود. از روز تولد که ناامید شدم، دوست داشتم تغییر سال برای من هم تغییر بزرگی باشد. تصمیمات بزرگ بگیرم و آخر سال که رسید به عملی شدن تصمیماتم با افتخار نگاه کنم. ولی باز هم آن اتفاقی که باید نمی‌افتاد! اما برخلاف انتظار خودم تابستان همیشه همان پله بود! همان در و یا گاهی راهرویی برای عبور از فصلی به فصل دیگر!
وقتی مشغولیت‌های ذهنی این چند ماه به انتها رسید. وقتی قفسه و کمد و اتاق را مرتب کردم. وقتی نشستم به نوشتن برنامه برای راهروی عبور امسال، به شک افتادم. دو دل شدم. و تردید مثل تب همه تنم را در برگرفت و خستگی به تنم نشاند.
حس می‌کردم عقل و دلم برای تصمیم گرفتن کافی نیستند. انگار به نیروی سومی احتیاج دارم برای نشان دادن مسیر. برای گفتن بایدها و نبایدها! درست و غلط را گم کردم. درست برای من همه جا باید نقش درست را ایفا می‌کرد (اینجا). ولی انگار یک ماسک دروغین برای خودم ساخته بودم! به راهی که جلوی روی خودم ترسیم کرده بودم شک کردم!
سرم پایین بود. داشتم دانه‌های برنج را توی سینی جا به جا می‌کردم. سفیدها این طرف، سیاه‌ها آن طرف. مامان داشت از رباب و اعظم و شراره می‌گفت. و من توی گرداب ذهنی خودم حل می‌شدم.
درست و غلط آدم زمانی گم می‌شود که برود سراغ ماسک‌های مختلف برای موقعیت‌های مختلف. کلید حل معمایم را پیدا کردم، وسط پاک کردن برنج! دنبال ربطش به برنج نباشید! پاک کردن برنج شاید موقعیتی بود برای فکر کردن و سنجیدن! کلید حل معمایم و نیروی سوم کمکی برای تصمیماتم، خودم هستم! وقتی خودم باشم همه چیز درست است. وقتی سعی نکنم ادای آدم دیگری را دربیاورم، سعی نکنم به جایی برسم که کس دیگری باشم، درست جای درست است و غلط جای غلط. همه چیز آرام گرفت. حالا مسیر مشخص است و اطمینان با درجه بالاتری در رگ‌هایم جریان دارد.
راستش جوری دلم برای خودم تنگ شد که دوست دارم مثل سال‌ها پیش شعر"صدای پای آب" سهراب را با صدای بلند بخوانم. نرسیده به انتهای شعر خسته بشوم و فکر کنم به قدر کافی حالم را خوب کرده است!

۹۸/۰۴/۱۷
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۷)

آسمان مال من است 
پنجره
 فکر
 هوا
 عشق
 زمین
 مال من است ...
چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچ های غربت :)

من عاشق این شعرم
پاسخ:
منم:-)
اصلا ادبیات دوست داشتنِ من از این شعر شروع شد
منم دلم نمیخواد کس دیگه‌‌ای باشم، نمیخوام کپی یا تقلیدی از کس دیگه‌ای باشم اما مشکل اینجاست که نمیدونم خودمم میخوام کی و چی باشم :(
پاسخ:
خودت فارغ از هر چیزی و هر کسی و هر موقعیتی، ببین واقعا کی هستی؟
بدترین حس دلتنگی،دلتنگی واسه خودم آدمه👌🏻
پاسخ:
و اگه رفع نشه بدتر هم میشه
۱۷ تیر ۹۸ ، ۱۷:۲۴ رحیم فلاحتی
تا اینجا از خودم با شرایطی که داشتم راضی ام و فقط نگران آینده ام . امیدوارم مشمول این دعا باشم « الهی عاقبت محمود گردان ! » 
پاسخ:
خداروشکر و خوش به سعادتتون
چقدر بند آخر حرف دل من بود


پاسخ:
چقدر دلم واسه خیلی چیزها تنگ شده
۱۸ تیر ۹۸ ، ۱۳:۰۰ جناب منزوی
خیلی سعی کردم و کم آوردم
پاسخ:
تا وقتی فرصت زندگی رو داریم، نباید ناامید بشیم
۱۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۱۰ بهارنارنج :)
دقیقا ماه رمضان امسال من با این قضیه کنار اومدم و ارام گرفتم:)
پاسخ:
خداروشکر:-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی