درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

بابام می‌گه: حرف زدن کار سختیه!

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۶ ب.ظ

به نام خدا


توی این سه سال سعی کردم سر کلاس‌های معارف حرف نزنم و وارد بحث‌های بیهوده نشم و حتی گاهی هندزفری چپوندم توی گوشم که چیزی نشنوم و حرص الکی هم نخورم. هر چند طبق یک قانون نانوشته همیشه توی کلاس‌ها یک دانشجو با تُن صدای بلند هست که از اول تا آخر با استاد بحث می‌کنه و هیچ کدوم از موضع خودشون کوتاه نمیان! و حتی گاهی بحث‌هاشون خنده‌دار هم هست. 
حالا چی می‌خوام بگم؟! می‌خوام بگم شرکت کردن توی چنین بحث‌هایی (البته بحث به جا و درست و منطقی که خیلی کم پیش میاد:|) سخته! حرف زدن سخته! باید پشت هر حرفی که میزنی کلی فکر کنی. متاسفانه خیلی راحت می‌تونند با یک حرفی که میزنی، بهت یه برچسب بزنند و تو رو از یک گروه خاص بدونند و بقیه حرف‌هات رو با غرض بشنوند!
این ترم مجبورم یه ارائه داشته باشم. اجباریه و کاریش نمیشه کرد. درسته کارش گروهی هست ولی تصمیم گرفتم کل متن رو خودم از فیلتر عبور بدم و یه متن منطقی و قابل باور و قابل قبول ارائه بدم. انتخاب کردن جملات و نتیجه‌گیری خیلی سخته! بعد از هر پاراگرافی که می‌نویسم در موضع مخاطب قرار می‌گیرم و میگم نه نشد و خط می‌زنم-_-
بهترین راهی هم که به ذهنم رسیده آوردن نقل قول هست! اینکه بگم فلانی چنین گفته و بهمانی توی کتابش چنین آورده! فلان کس چنین اعتقادی داشته و بهمان کس بر این باور بوده! نتیجه‌گیری رو هم برعهده مخاطب بگذاریم:-)

۹۸/۰۷/۱۱
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۶)

۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۳۱ دچارِ فیش‌نگار

نکن اینکارو :)

اونوقت میگن فرقه ی نقل قولیه

پاسخ:
:-)))) این خیلی خوب بود.

خب فکر کردم این که چه مطلبی از نظر من درسته و من به چه اصلی باور دارم خیلی به درد مخاطب نمی‌خوره! پس نتیجه‌گیری اگه قرار باشه بکنم طبق باورهای خودم خواهد بود. لذا میام براشون میگم: فلان فیلسوف چنین گفت! فلان دانشمند چنان گفت! توی قرآن چنین گفته شده! و در فلان کتاب روایت داریم که چنین است! شاعر نامداری توی شعرش چنان سروده! و پسر همسایه‌مون هم این چنین میگه! و... حالا مخاطب خودش سبک و سنگین کنه ببینه حرف دانشمند منطقی‌تره؟ یا حرف شاعر درست‌تر؟ حرف حق رو اون فیلسوف می‌زنه یا پسر همسایه ما؟!
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۵۲ دچارِ فیش‌نگار

اون وقت میگن چرا مطلبت جهت نداره؟ :))

+ریز مسخره کردی فیشنگارو ولی اشکالی نداره حالا :)

پاسخ:
یعنی واقعا ممکنه استاد اینطوری بگه؟! خب خودش که گفت به زبان خودتون هر چی فهمیدین رو بگید:/
+جدی؟ کجا؟ من خودم نفهمیدم:-))

سر اینجور کلاسها ی عده هستن که قبلن از هر دری سخنی خوندن،و حالا میان حرفاشون رو در بوق و کرنا میکنن!!!،انصافا حرفاشون مورد توجه قرار میگیره چرا؟!چون که خوب بلدن حرف بزنن،ولی خودم به شخصه دو سه بار که در بحث ها شرکت کردم فهمیدم که نمیشه مطلب رو اونجور که باید بیان کرد...

پاسخ:
در واقع اصول بحث کردن هم رعایت نمیشه! روی یه موضوع هم تمرکز نمیشه! هی از این شاخه به اون شاخه. هر دو طرف بحث (چه دو تا دانشجو باشند و چه یه دانشجو با استاد!) خیلی تلاشی برا قانع کردن طرف مقابل و آوردن دلایل درست و منطقی نمی‌کنند! فقط و فقط اونچه رو که می‌دونند و فکر می‌کنند درست هست، تکرار می‌کنند!

خدا صبرت بده

کامنت اول فیشنگار عالی بود

پاسخ:
سلامت باشی
آرهD:
۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۱ مصطفی فتاحی اردکانی

اگه ترس از برچسب خوردنه با شیوه نقل قول نگاری هم بر اساس اینکه از کی نقل قول می کنید برچشب می خورید.
پس از برچسب نترسید

پاسخ:
نمیشه گفت ترسیدن از برچسب خوردن! ترسیدن از ادامه برچسب خوردن هست، اون هم اینکه دیگه بقیه حرف‌ها رو گوش نمی‌کنند. 

حیف که زمان ما نبود

ولی من ترجیح میدم در کلاس تنظیم خانواده وارد بحث بشم:)

پاسخ:
منم سال آخری گریبان‌گیر شدم!
من سر اون کلاس فقط حرص خوردم-_-

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی