درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

قسمت دوم: تا ابد که نمی‌تونم از خودم فرار کنم!

چهارشنبه, ۲ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ

به نام تنها همراه همه روزها


بعد از چند روز که اکثر تماس‌ها رو بی پاسخ گذاشته بودم و خیلی از پیام‌ها رو نادیده گرفته بودم، فکر کردم چقدر زندگی بدون اون تماس‌ها و پیام‌ها می‌تونه لذت‌بخش باشه! که البته این زندگی رو تنها می‌تونستم توی تصور خودم داشته باشم، چرا که در نهایت بعد از یک روز نادیده گرفتن پیام باید جوابش رو میدادم تا از ذهنم بیرون بره و وقتی میس کال اول به میس کال دوم می‌رسید باید جواب می‌دادم یا حتی خودم تماس می‌گرفتم! چرا که میس کال دوم معنیش این بود که هر مسئله‌ای بوده، حل نشده! اینجا بود که فکر کردم اگر زندگیم بدون این مسائل بود، زیبا نمیشد؟ و حین اینکه داشتم توی اتاق تاریک و خلوت خونه وسایلم رو جابجا می‌کردم تصور کردم که توی خونه نقلی خودم باشم و این وقت شب فارغ از هر کسی که منتظر پیام و زنگ منه و باید پاسخگوی کلی آدم باشم، چای بریزم برای خودم، پشت میزم بشینم و مثلا داستانم رو بنویسم! به هر حال رویای قدیمم نویسندگی بوده، فارغ از استعدادی که داشتم یا نداشتم و اجازه دادم این رویا وسط رویای جدیدم جاخوش کنه و دلم از تصور آرامشی که میشد توی اون زندگی داشت به وجد بیاد! اما همین جا وسط همین رویای قشنگ بود که واقعیت کوبیده شد توی صورت ذهن رویابافم! 

هر چقدر که فراموشکار باشم، هر چقدر که تغییر کرده باشم، آرزوها و رویاهایی که از کودکی توی سرم داشتم یادم نمیره. حتی اگه الان دیگه آرزوم نباشن! مثلا رویای دوچرخه سواری، رویای پسر بودن، رویای اینکه کارگاه کاردستی سازی داشته باشم، رویای مادر کلی بچه‌ای باشم که خونشون یه کلبه توی دشت سرسبزه... رویاها زیادن و هیچ وقت فراموش نمیشن! دفن میشن داخل ذهنمون تا به وقتش خودی نشون بدن و ما رو یاد خودمون بندازن. آدم‌ها اگه رویاهاشون رو قوی پرورش داده باشن حتی بعد از دفن رویاها در منتهی الیه ذهنشون، بازهم ناخودآگاه به سمتشون قدم برمیدارن.

همین لحظه بود که کلی تصویر از رویاهای قدیمم جلوی چشمم زنده شد. من رویای چنین زندگی شلوغی رو خیلی وقت‌ها توی سرم داشتم. دوست داشتم زندگیم اونقدر شلوغ باشه که وقت سر خاروندن نداشته باشم. دوست داشتم اونقدر گروه‌های مختلفی از آدم‌ها تو زندگیم باشه و من درگیر کارهای مختلف که هی بخوام به تماس و پیام جواب بدم! مهم نیست که الان به نظر شما یا حتی به نظر من این رویا قشنگ هست یا نه! اما مطمئنم زمانی که چندان هم دور نبوده، من دلم چنین زندگی خواسته و خواه یا ناخواه به سمتش قدم برداشتم. مهم نیست که توی اون لحظه فکر کردم رویای دیگه‌ای می‌تونه قشنگ باشه، فقط مطمئن بودم که من خواهان چنین زندگی بودم. این همون چیزیه که آرزوشو داشتم و چرا؟ برگردوندن خودم به اون روزها، باعث شد از نگاه حورای اون روزها به این زندگی نگاه کنم و به این نتیجه برسم که خب از اون دید واقعا این زندگی قشنگه! پس در قدم اول گشتم دنبال خودم. نمی‌خواستم خودمو گول بزنم. نمی‌خواستم جلوی آینه بایستم و نقش آدم دیگه‌ای رو بازی کنم. پس رسیدم به عصر یکشنبه که محکم قدم بردارم، لبخند بزنم و مطمئن بگم که می‌خوام برم تا کارهای نیمه تموم رو تموم کنم، که فرار نکنم از چیزی، که پشیمون نیستم از رفتن! 

این قصه رسید به منی که در حالی که یه کیف لپ‌تاپ ازم آویزونه، یه چمدون سنگین رو دنبال خودم بکشم و تو تاریکی شب به این فکر کنم که به صرفه‌ترین، امن‌ترین و راحت‌ترین راه برای رسوندن من و این چمدون به مقصد چیه؟ 


۰۱/۰۹/۰۲
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نظرات  (۱)

۰۲ آذر ۰۱ ، ۱۳:۴۴ پسر انسان
من هم همزمان رفتم به کلی رویای رنگی و پر هیجان کودکی!
رویاهایی با سطوح و جنس های مختلف!
اما خب به خیلی از اون ها نرسیدم
یکی از دلایلش هم تصمیمات خام یا زودتر از موعد خودم بوده!
گاهی وقت ها هم تنبلی

و گاهی هم درگیر هدف های غیر مهم و فیک شدن1
خلاصه منم رسیدم به اینجایی که هستم
اما حداقلش اینه که آگاهانه رسیدم به این نقطه
حواسم دیگه خیلی چیز ها هست...
پاسخ:
همین آگاهانه رسیدن جلوی خیلی از پشیمونی ها رو میگیره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی