ماهی های بی خانمان
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۲۷ ب.ظ
به نام خالق
کف اتاق، وسط دفترها وجزوه ها و چرک نویس هایم نشسته بودم، و "بیوتن" می خواندم! که یک دفعه بومب، شترق، واای، شلپ شولوپ!
تنگ ماهی از دست پدرجان سر خورد و زمین افتاد "بومب"! تنگ بلور شکست "شترق"! آبجی بزرگه گفت:"واای"! و ماهی ها روی فرش افتاده و جان می دادند"شلپ شولوپ"!
جز خراش کوچک پای پدرجان، این حادثه هیچ صدمه جانی نداشت!
بعد از چنددقیقه ماهی ها توی خانه استیجاریشان شنا میکردند. و من نمی دانستم آیا آن قرمزهای دوست داشتنی چنددقیقه پیش را یادشان هست؟! که خانه ی تازه شان که عمرش کمتراز یک ماه بود، ویران شد! یا اصلا یادشان هست، همین چنددقیقه پیش از بی آبی در حال جان دادن بودند؟!
*خانه بلوری که به فنا رفت!*
**راستی، ماه رجب هم از راه رسید! دعاهای خوب یادتون نره:)
۹۶/۰۱/۱۱