درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منتظراتفاقات خوب» ثبت شده است

بسم رب العصر

فکرش را بکنید زمانی طبق همان جریانی که شنیده ایم زمین آفریده شده و تمامش آب بوده. یک کره آبی خلق شد و بعدها زمانی رسید که خشکی ها سراز آب بیرون بیاورند یا شاید آب ها پایین تر بروند! آن موقع زمین چه رنگی بود؟ سبز مثل بهار و تابستان یا خشک مثل پاییز و زمستان؟ اگر بخواهیم خیلی فانتزی فکر کنیم آن موقع باید بهار می بود. زمان آغاز رویش و جوانه زدن. وشاید همین نوروز خودمان هم مصادف با همین واقعه بوده باشد. و فانتزی تر اینکه زمانی که تمام خشکی ها به زیر آب برود _همان زمان سوت پایان دنیا_نیز مصادف با همین روز باشد. یعنی تعداد سال های عمر زمین(یعنی خشکی هایش) عدد صحیح و رندی می شود. اما نه! این ها برحسب سال قمری می شود. ما سال شمسی و میلادی هم داریم و شاید سالهایی با اسم های دیگر که آدم ها ساخته اند و اسم گذاشته اند مثل همین ها! این آدم ها هستند که برای زمانی به اندازه"تیک" اسمی به نام ثانیه یا لحظه می گذارند! ما فقط یک چیز می دانیم "تعداد ماه ها در نزد خدا دوازده تاست."

شنیده اید که می گویند زمان توهم ما آدم هاست؟! نمی دانم ما در زمان سیر می کنیم یا زمان مارا با خود می برد؟! و هر دو مقصدی لازم دارد وگرنه انگار که در یک دنیای سفیدی غرق شده و غلت بزنیم(مثل داستان کوری!) این مقصد می تواند زمان رحلت از این دنیا باشد یا...

فکر می کنید در تمام لحظاتی که در زمان سیر می کنیم،می توانیم تغییر مسیر بدهیم؟ مقصد سیرمان را انتخاب کنیم و در جهت آن پیش برویم؟!


+التماس دعا برای حال خوبمان.


بعدنوشت: برای مومنان زمان دلیل وجود خداست چون هیچ چیز به این کاملی نمی تواند بدون خالق خلق بشود.

"توی کتابی خواندم به نقل از انیشتن"

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۹ ۷ نظر

به نام خدا

+چرا اینجوری شد؟ اونا که حواسشون بود! اونا که خوب بودند؟

_ خط قرمزاشون خیلی از خودشون دورتر بود.

+خط قرمز تو کجاست؟

_جلوی پام.

+!!!

_خط قرمز من جلوی پامه که همیشه جلوی چشمم باشه که حواسم باشه پام اون ور خط قرمز نره! اونایی که خط قرمزاشون دوره به خیال اینکه خیلی مونده تا به خط قرمزشون برسند،خیلی کارها می کنند و وقتی به خودشون میان که از خط قرمز خودشون هم گذشتند.

+جای خط قرمز آدما گاهی عوض میشه. جلو میره عقب میره.

+اگه خودت خط قرمزاتو رعایت کنی وبهشون احترام بذاری، بقیه هم در برخورد باهات به خودشون اجازه عبور از خط قرمزت‌ را نمی دهند.


منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۶ ۱۱ نظر

به نام خدای دانه های انار

روزهای انتخاب رشته است و بچه های کنکوری درگیر اینکه کجا و چه بخوانند؟

حواسمان به انتخابمان باشد. هرچند این روزها درس و دانشگاه اعتباری آنچنان که قبل داشت را ندارد. ولی حواسمان باشد به انتخابمان. تحصیل را نه برای مدرک قاب شده و نه برای پرکردن اوقات فراغت و سرگرمی، برویم سراغ تحصیل برای اینکه بسازیم خودمان را، اطرافیانمان را، جامعه مان را وشاید آینده مان و زندگی آیندگان را. وقتی جایی برایمان امکان تحصیل هست هرچند کم و هرچند گاهی برطرف کننده نیازهایمان هم نباشد از آن به بهترین نحو استفاده کنیم. درست انتخاب کنیم. 

گفتند پدیده کنکور امسال!!وآیا واقعا کسی نپرسید که چرا؟ چرا رتبه برتر ریاضی که می رود برق شریف بخواند همانی که شاید غایت آمال خیلی از دانش آموزان ریاضی باشد بعداز 4 سال حس میکند علاقه اش کار و حرفه دیگری است؟و شاید این نابغه کنکور اصلا خودش پشیمان نباشد. که بعداز چهار سال قصد تغییر مسیر دارد. ولی سعی کنید از اول انتخاب درستی کنید، انتخابی که شمارا به جایی برساند که کاری هرچند ناچیز ولی مفید انجام دهید. بیایید در مسیری خودمان را قرار دهیم که بعدترهایمان نگویند" این آشی است که شما برای ما پخته اید!" همان حرف هایی را نگویند که شاید ما به قبل ترهایمان گفتیم. نقطه شروعی لازم است بیایید شروع به ساختن و یا شاید شروع به ترمیم کنیم.


+نمی خواهم شعار بدون عمل بدهم و امیدوارم نداده باشم.

+نمیدانم نفسم از جای گرمی بلند می شود یانه ولی لااقل کمی که نه بیایید در حد توان تلاش کنیم.


"ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم       هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم

موج زخود رفته ای، تیز خرامید و گفت             هستم اگرمیروم، گر نروم نیستم"

اقبال لاهوری

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۹ ۳ نظر

به نام مهربان ترین

فکر می کنم نیاز مبرمی به یک یوزارسیف داریم تا جماعت را هم سطح کند. بالادستان را به زیر بکشاند و بغض و حسرت را از نگاه زیردستان بگیرد. تا نان شبمان گیر گلویمان نشود که مبادا گرسنه ای گرسنه به خواب برود.

پدرم می گوید معامله مالی با بچه صغیر صحیح نیست. پس چرا آن پسر صغیر سر راه مدرسه ای که نه سر راهش که باید توی کلاسش باشد، با نگاهی تلخ شکلات شیرین می فروشد؟؟

+دوست ندارم تلخ بنویسم ولی وقتی می بینم و کاری نمی توانم بکنم لااقل می گویم و می نویسم تا شاید آنها که می توانند، کاری بکنند.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۰ ۳ نظر

به نام او که همیشه حواسش هست!

هرچقدر هم که بگویند و بدانیم که پول خوشبختی نمی آورد، قبول کنید نبودنش می تواند بدبختی بیاورد!

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۱ ۶ نظر

بسم الله

یاد گرفتم به آدمی اعتماد نکنم و دلم را با قول هیچ آدمی قرص نکنم. و چه خوب که زود و در جمع آشنایان به این نتیجه رسیدم.


من گم شده ام روی زمین هیچ کسی نیست؟        امروز چه قرنی است که فریادرسی نیست؟

آن روز کـــــــه پر داشـــــــــتم آورد بـــــه بـــنــدم        امروز که دل بسته خاکم قفسی نیست!

                                                                                                                                            علیرضابدیع

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۵ ۳ نظر

به نام خالق

دیروز عصر می خواستم، زیپ سرم را بازکنم مغزم را از داخل جمجمه ام بکشم بیرون. آن را با آب خنک بشویم و بعد رویش دستمال بکشم. بگذارم بیرون کمی هوا بخورد. و بعد بگذارم سر جایش.

به جایش جلوی پنجره باز دراز کشیدم و تا مدتی چشم هایم را بستم..نسیم خنک آن هم وسط تابستان به گمانم تاثیر همان فانتزی را داشت که آماده کردن سفره شام را با آن خستگی از نا کجا آمده بر عهده گرفتم.



"سلام!

حال همه‌ی ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،

که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم

که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و

نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! "

                                       سید علی صالحی


منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۳ ۴ نظر

به نام جانشین تمام داشته ها ونداشته ها درزمین

دیروز دفترم رو ورق می زدم و نوشته هایی که از چندسال پیش تا حال نوشتم رو نگاهی می کردم. گاهی به حال اون روزهام می خندیدم و  گاهی دلم تنگ میشد و گاهی الانم رو با اون موقع مقایسه می کردم:

+اینکه کسی دوستت نداره شاید به ظاهر نشانه بدبختی باشه ولی اینکه فکر کنی شاید خدا از دستت خسته بشه نهایت بدبختیه. 

مهم نیست نزدیکترین و مهم ترین آدمای زندگیت بهت پشت کنند، بخاطر یه بدی رهات کنند، مهم اینه که خدا توبه پذیره...خدا مهربونه. خدا، خداست و بلده چطوری خدایی کنه. مهم نیست اگه آدمای روی زمین تنهات بذارن و نپرسن دردت چیه! مهم اینه که خدا باهر صدای اذان صدات میکنه و یادت میندازهمنتظرته که فقط باهاش حرف بزنی. مهم نیست چقدر از دست دنیا و آدماش و خودت دلگیری. مهم اینه خدایی هست از رگ گردن نزدیکتر.

"در میکده دوش زاهدی دیدم مست        تسبیح به گردن و صراحی در دست

گفتم زچه در میکده جاکردی؟ گفت        از میکده هم به سوی حق راهی هست"



منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۴ ۳ نظر

به نام دوست

جامعه ایده آل همون جامعه ای هست که فکر میکنم بیشتر انسان ها در ناخودآگاه یا خودآگاهشون منتظر رسیدن به چنین جامعه ای هستند.

امروز توی پاورقی یه کتاب تعریفی از جامعه ایده آل رو خوندم:

"جامعه ایده آل جامعه ای که حتی درندگان با یکدیگر صلح و آشتی می کنندو جنگ برای همیشه از بین می رود. یعنی مردم به حدی از کمال می رسند که دیگر متجاوزی وجود ندارد تا جنگی وجود داشته باشد."


به امید رسیدن جامعه ایده آل....

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۶ تیر ۹۵ ، ۲۱:۴۷ ۰ نظر

به نام خداوند عادل

سلام

شاید دلیل  تمام  این بی عدالتی ها و حق خوری ها که در دنیا شاهد اون هستیم، پرمدعا بودن بشر هست بشری که ادعا می کنه می تونه با قانونی که خودش وضع می کنه جهان رو اداره کنه.

اگه قراربود با قانون ها و فزمول های ساخت بشر عدالت برقرار بشه، در طی این همه سال و این همه قرن این همه حق مظلوم خورده نمی شد  این همه خون ناحق ریخته نمی شد...

به امید رسیدن عدالت..


"می بندم این دهان پرازحرف را ولی       آخر سکوت لعنتی ام داد می زند
امشب که هیچ حال دلم روبراه نیست     مطرب خلاف حال دلم شاد می زند"
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۵ تیر ۹۵ ، ۲۱:۵۷ ۰ نظر