به نام خدا
روزهای اول یادگیری رانندگی، برای شروع حرکت که بلد نبودم چگونه پدال گاز و کلاچ را هماهنگ کنم، و کلی دردسر و حرص خوردن های مربی و کلی وسط راه خاموش کردن ها داشتیم. همیشه از چراغ قرمزها و توقف ها می ترسیدم چرا که بعدش شروع حرکتی بود و دوباره درگیری با کلاچ و...
بعدترها که یادگرفتم، جلسات بعدش انگار که چراغ قرمز مهربان تر شده باشد به راحتی توقف و دوباره حرکت. و نه مثل قبل ها نرسیده به چراغ کلی در دل بگویم خدا کند که سبز شود! انگار که از اول بلد بوده ام و اینکاره.
خیلی اتفاقات، حرف ها و آدم ها شبیه همان پدال کلاچ و چراغ قرمزند. این روزها شاید سخت و پر از دلهره و نیازمند تلاش زیادند ولی اگر حواسمان را جمع کنیم و از پسشان بربیاییم، بعدترها با خیال راحت آنهارا پشت سر می گذاریم.