درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

به نام خدا
سلام. احتمالا توی این نامه باید تو را از تصمیمات اشتباهی که در آینده می‌گیری، آگاه کنم. اما هم تو و هم من معتقدیم اشتباهات، ما را و زندگی ما را و شخصیت ما را می‌سازند. اشتباهات، ما را بزرگ می‌کنند. و تا زمانی می‌توان از یک اشتباه به عنوان درس و عبرت یاد کرد که بار دوم تکرار نشود. که بار دوم اسمش می‌شود اشتباه، خطا و آنچه نباید می‌شد‌. در طی ۷ سال آینده‌ات که یک چشم بر هم زدنی خواهد گذشت، اتفاقات زیادی برایت خواهد افتاد. با آدم‌های زیادی آشنا خواهی شد. دوستانی پیدا خواهی کرد و خاطرات خوب و بدی برای خودت خواهی ساخت.
خودت را دوست داشته باش‌. سعی کن خودت را رها کنی. به سبب موقعیت و شرایطی که داری خودِ واقعیت را پنهان نکن. به دنبال شرایط جدید برای بروز شخصیت واقعی خودت نباش.
مادر و پدرت را دوست داشته باش. به آن‌ها احترام بگذار و بهشان محبت کن. و بدان روزی خواهی فهمید که عشق و علاقه‌ای که به آن‌ها داری با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. تو با تمام دعواها و قهرها و بحث‌هایی که با آن‌ها داری، بی‌نهایت دوستشان داری و اندک ناراحتی‌شان ناراحتت می‌کند. پس تا می‌توانی آن‌ها را از خود نرنجان.
من هنوز هم بعضی اخلاق‌های بدم را با خودم دارم. سعی کن تو آن‌ها را با خود به سال‌های بعد نبری. یکی از آنها فراموش نکردن دلخوری‌هایت از اطرافیانت هست.
سعی کن بیش از پیش در اعتماد کردن به دیگران سخت‌گیر باشی. و مهم‌ترین توصیه‌ای که می‌توانم بهت بکنم این است که قدر زمان را بدان. وقت را بیهوده تلف نکن. عمرت را به بطالت نگذران. فرصت‌ها را غنیمت بشمار. قدر زمانی را که داری بدان. تا جایی که می‌توانی (سعی کن بیشتر بتوانی) از زمانی که به رایگان در اختیارت هست استفاده کن.
امضا: تو در مهرماه سال ۱۳۹۸


به دعوتِ خانم معلم نسرین بانو

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۰ مهر ۹۸ ، ۲۳:۳۶ ۴ نظر

به نام خدا


توی این سه سال سعی کردم سر کلاس‌های معارف حرف نزنم و وارد بحث‌های بیهوده نشم و حتی گاهی هندزفری چپوندم توی گوشم که چیزی نشنوم و حرص الکی هم نخورم. هر چند طبق یک قانون نانوشته همیشه توی کلاس‌ها یک دانشجو با تُن صدای بلند هست که از اول تا آخر با استاد بحث می‌کنه و هیچ کدوم از موضع خودشون کوتاه نمیان! و حتی گاهی بحث‌هاشون خنده‌دار هم هست. 
حالا چی می‌خوام بگم؟! می‌خوام بگم شرکت کردن توی چنین بحث‌هایی (البته بحث به جا و درست و منطقی که خیلی کم پیش میاد:|) سخته! حرف زدن سخته! باید پشت هر حرفی که میزنی کلی فکر کنی. متاسفانه خیلی راحت می‌تونند با یک حرفی که میزنی، بهت یه برچسب بزنند و تو رو از یک گروه خاص بدونند و بقیه حرف‌هات رو با غرض بشنوند!
این ترم مجبورم یه ارائه داشته باشم. اجباریه و کاریش نمیشه کرد. درسته کارش گروهی هست ولی تصمیم گرفتم کل متن رو خودم از فیلتر عبور بدم و یه متن منطقی و قابل باور و قابل قبول ارائه بدم. انتخاب کردن جملات و نتیجه‌گیری خیلی سخته! بعد از هر پاراگرافی که می‌نویسم در موضع مخاطب قرار می‌گیرم و میگم نه نشد و خط می‌زنم-_-
بهترین راهی هم که به ذهنم رسیده آوردن نقل قول هست! اینکه بگم فلانی چنین گفته و بهمانی توی کتابش چنین آورده! فلان کس چنین اعتقادی داشته و بهمان کس بر این باور بوده! نتیجه‌گیری رو هم برعهده مخاطب بگذاریم:-)

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۱۶ ۶ نظر