به نام اویی که همه برنامه ها را درست می چیند!
+ نمی دانم چندنفر کتاب"انسان ها در عصر ظلمت" را خوانده اید.برای منی که ازفلسفه در حد چند اسم فیلسوف میدانم و چند جرعه "دنیای سوفی" خورده ام و اندی زیر یک سقف بودن با یک دانشجوی فلسفه، کتاب سنگینی بود. یعنی خیلی سنگین بود.هدفم شرکت در بازی کتابخوانی بود و کتاب خواندن.. ولی کتاب کمی تخصصی بود.
+ امروز صبح برنامه ریزی کرده بودم که اذان ظهر را خانه باشم، اما مثل اینکه فراموش کرده بودم با حمل و نقل عمومی هماهنگ کنم! اذان ظهر تازه به مقصد رسیده بودم. یک کتاب را تحویل دادم و یکی را تمدید کردم وبعد طبق عادت سراغ قفسه هایی رفتم که همان روز اولی که وارد کتابخانه شدم سراغشان را گرفته بودم.بخش ادبیات. بی هدف بین کتاب ها می گشتم و اسم کتاب ها و نویسنده هاشان را می خواندم دنبال کتاب خاصی نبودم. اما نمیدانم چرا این کتاب را برداشتم!! امید که کتاب خوبی باشد و پشیمان نشوم.
همین که کتاب به دست پشت میز نشستم متوجه شدم نماز خانه پشت سرم هست. حالا درست که با حمل ونقل عمومی هماهنگ نکرده بودم اما خودش همه چیز را هماهنگ می کند.
+ "یک صفحه نور" درمنوی بلاگ هست، دوست داشتید سر بزنید. اتفاق خوبیه.