درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

به نام خدا






منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۲۰ ۱۲ نظر



به نام خدا
سلام. صندلی داغ که تقریبا همه در جریان هستید و اگه نیستید، اینجا رو بخونید.
شرکت کننده ها!

 امروز هم نوبت منه! سوال؟!

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۰۹ ۱۸ نظر

به نام خدا


۱. آدم منظمی باشیم و زمان را گم نکنیم! جوری نشود که آخر هفته برسد و ما بیست و اندی ساعت کم بیاوریم!

۲. خوب درس بخوانیم!

۳. کتاب هایی که قرار بود در 96 بخوانیم و نخواندیم را بخوانیم! 

۴. فیلیمو ببینیم!

۵. سعی کنیم سرمـ...هچههه..فین فین...سرما نخوریم!

۶. خوردن بادام و فندق و مویز را فراموش نکنیم! شکلات هم بخوریم:-)

۷. کمتر سوتی بدهیم-_-

۸. برای بهترشدن زندگی ها کاری بکنیم!

۹. آداب معاشرت بلد باشیم!!

۱۰. ورزش بکنیم.

۱۱. قرآن بخوانیم!

۱۲. به سیر در زمین بپردازیم و از پوسیدگی حاصل از سکون، خود را نجات دهیم!

۱۳. خصیصه های بدمان را ترک کرده و خود را به خُلق و خوی خوب بیاراییم.

۱۴. قبل از اصلاح دیگران، در اصلاح نفس خویش کوشا باشیم!

۱۵. اسراف نکنیم!

۱۶. هنرهای جدید بیاموزیم! فی المثل آشپزیD:

۱۷. نقاشی بکشیم و با مدادرنگی هایمان آشتی باشیم!

۱۸. کانال های و گروه های اضافی تلگرام را ترک کنیم!

۱۹. دعاهای خوب بکنیم.

۲۰. تنبل نباشیم!

۲۱. بیست و یک امین خوبی را رقم بزنیم:-)








منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۵ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۱۱ ۲۱ نظر

به نام خدا

#تابستان_96_حورا_علیسان_زیر_آسمان_خدا


نگاهی به بالای سرش کرد و گفت: بیا تو رو بندازیم بالا، برو اون بالا. خیلی بالا!
می خندم: چرا منو می فرستی بالا؟

می خندد و می رود سراغ سه چرخه اش!

- از اون بالا چی بیارم برات؟

از آن لبخندهای شیرینش می زند و می گوید: ابر!

نگاهی به ابرهای بالای سرم می کنم.

- تو کوچولوتری. راحت تری می تونی بری اون بالا. تو رو بفرستیم بری واسمون ابر بیاری؟

نگاهم می کند: آخه میفتم، میخورم زمین!

- من می گیرمت، نمی گذارم بخوری زمین!




#بهار_97_حورا_علیسان_کنار_ماهی_گلی_ها


تقه ای به دیوار خانه ماهی گلی ها می زند و به ورجه وورجه کردن شان می خندد. می گوید: یکی از پارسالی ها مُرده! دوتاشون رو میدی بهم؟

- اون دوتا رو ببر. بقیه رو هم میارم برات.

چشم هایش برق می زند: اونا رو هم میاری؟

- آره. میارم که تنها نمونن.

- داداش هاشون رو بیار که تنها نمونن.

- نه! اینا آبجی همدیگه هستن!


منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۳۶ ۸ نظر

به نام خدا

میگوید: خواب دیده ام که فلانی که خدایش رحمت کند، آمده بود پیشم. ازش خواستم که مرا نصیحتی کند!

گفت: سعی کنید پشت سر مردم حرف نزنید!

می گوید: از آن روز سعی می کنم کمتر حرف بزنم، تا کمتر غیبت کنم!

باباجان می گوید: حالا حتما باید فلانی بیاید توی خواب بهت بگوید؟! خدا و پیامبرش که قبل از آن بارها به طرق مختلف گفته اند!



**صندلی داغ**

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۳۸ ۷ نظر

به نام خدا

یکِ فروردین، ساعت بیست به وقت ایران، یک عدد دخترِ مثلا بالغ، نشسته بود جلوی تلویزیون. و سیب زمینی پوست کَنان، با چشم های قلب شده، زل زده بود به صفحه تلویزیون! در حالی که مادرجان ش غُر می زد که مگر قحطی برنامه است؟! (البته که قحطی در صداوسیما بیداد می کند مادرجان!) و پدرجان ش برای خانم مهندس ش به افسوس سر تکان می داد!




***صندلی داغ!

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۲۰ ۱۸ نظر