درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

به رسم محبت به نام خدا..

درانتظار اتفاقات خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اتفاق در لغت به معنای حادثه وپیشامد است
و اتفاق خوب همان پیشامدی است که حالمان راخوب می کند

آدمی که منتظر است
هیچ نشانه خاصی ندارد!
فقط
باهرصدایی برمیگردد


"یک نفر
کاش همین لحظه
همین جا فی الفور
برسداز ره و
حال دل من خوب شود.."

امضا:منتظراتفاقات خوب!


در منوی بلاگ ببینید "یک صفحه نور"‌

بایگانی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

به نام خدا

خیلی سال پیش، وقتی هنوز قد نکشیده بودم، معنی خیلی از کلمات را نمی‌دانستم، محدوده دنیایی که می‌شناختم خیلی کوچک‌تر بود و آدم‌هایی که توی دنیایم زندگی می‌کردند خیلی کمتر؛ هر شب قبل از خواب با خودم و خدایم حرف می‌زدم و مشکلات انگشت‌شمارم را که برای دنیای آن روزهایم بزرگ و مهم بود، حل می‌کردم. می‌گفتم: "امروز مامان از دستم ناراحت شد، قول می‌دهم فردا دختر خوبی باشم و از دلش دربیاورم. امروز مشق‌هایم را به موقع ننوشتم و باز هم آخر شب به عجله افتادم. قول می‌دهم از فردا به موقع تمام‌شان کنم. امروز فهمیدم فلانی بابت فلان چیز ناراحت است. خدایا خودت کمکش کن که خوشحال شود. ..." بعد یک سری مشکلات بزرگ‌تر داشتم که راه حل قطعی برایشان نداشتم. می‌سپردم دست خدا و می‌گفتم: خودت حلش کن. 
بزرگ‌تر که شدم، فکر کردن و دانه دانه مشکلات را شمردن و دنبال راه‌حل گشتن سخت شد. و من از همه این‌ فکر‌ها به خواب پناه بردم. یعنی بعدها یاد گرفتم وقتی نمی‌توانم برای خودم مسئله را حل کنم، وقتی نمی‌توانم مطرح کنم و حتی نمی‌توانم بی‌خیالش شوم، بخوابم! 
دنیا بزرگ شد و آدم‌های تویش زیاد شدند. معنی خیلی از کلمه‌ها و جمله‌ها را یاد گرفتم و یاد گرفتم برای خیلی چیز‌ها می‌توانم ناراحت باشم. کم‌کم دنیایم محدود به خودم و چند نفر دور و برم نبود که آینده‌ای برایش بسازم در کنار آن دنیای دیگر که شامل بقیه می‌شود.
راستش را بخواهید من هنوز هم توی خودم دخترک سال ۸۸ را دارم. همانی که یک روز جمعه سررسیدش را باز کرد و نوشت: "من فردا امتحان ریاضی دارم، هیچی نخوانده‌ام. اما استرس هم ندارم." همان دخترکی که امید و انگیز‌ه‌اش سر به فلک می‌کشید و جمله آخر بیشتر صفحات سررسیدش می‌نوشت: "می‌خواهم تمام تلاشم را بکنم که به اهدافم برسم. خدایا خودت کمکم کن." حالا دیگر این‌ها را نمی‌نویسم. اما هر روز و هر شب دخترکی در من است که تمام این جملات را تکرار می‌کند. هرچند شکل و شمایل آینده پیش رویش کمی شکل بزرگ‌سالانه به خود گرفته، از افسانه‌ها دور شده و گاهی خودش را پشت مه و دود پنهان می‌کند! 
دخترک سال ۸۸ بعضی شب‌ها نوشته بود: "امروز آنطور که باید خوب نبودم. باید فردا برنامه درستی داشته باشم." دخترکم هنوز هم نمی‌تواند خودش را از عملکردش راضی نگهدارد:-)
حالا دیگر دخترک شب‌ها نمی‌تواند همه اتفاقات دور و برش را مدیریت کند و با خیال راحت چشم‌هایش را ببندد. چون وسعت دنیا، آدم‌هایش و اتفاقاتش زیادی بزرگ و غیرقابل کنترل شده است. دخترک حالا غم‌های بیشتری را درک می‌کند، حس می‌کند و عاجزانه‌تر از سال‌های کودکی از خدا می‌خواهد که آرام دل‌های غمگین باشد. حالا دیگر غم‌ها فراموش نمی‌شوند. بعد از چند روز، بعد از چند ماه و بعد از چند سال! بعضی‌هاشان را حتی نمی‌شود گفت. وسعت احساس وقتی در کلمه نگنجد یک بلایی سر دل آدم می‌آورد. گاهی این احساس از آن حس‌های خوب است که تبدیل می‌شود به انرژی، لبخند، محبت و عشق. و گاهی... و امان از آن گاهی...
دخترکم هنوز هم زندگی می‌کند و اتفاقات خوب زندگی‌اش را گلچین می‌کند. به لانه کبوتران توی ایوان لبخند می‌زند و منتظر آمدن جوجه‌شان است. بابت صدای خنده‌هایی که می‌شنود خدا را شکر می‌کند. برای عشق توی زندگی رفیقش خوشحال می‌شود. و قول داده یادش نرود، حرف‌هایی را که شنیده، چیزهایی را که دیده و دردهایی را که شاید خودش تمامش را حس نکرده اما کسانی توی دنیایش بودند که حسش کردند. 
دخترکم می‌داند وقتی هنوز فرصت زندگی را از او نگرفته‌اند، پس کاری هست که باید انجام دهد. او هنوز هم در انتظار اتفاقات خوب زندگی می‌کند.

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۴۵ ۵ نظر

به نام خدا

صفر. به نظرم دیگه نیاز نیست توضیح بدم وقتی میگم خونه موندن و بیرون نرفتن، منظورم برای کار غیرضروری بیرون نرفتن هست! یا حتی نیاز نیست بیام توضیح بدم توی این شرایط چه کارهایی توی دسته ضروری هست و چه کارهایی توی دسته غیرضروری!

یک. خطاب به هم‌وطنانی که گفتند: "چرا منت توی خونه موندنتون رو سر ما می‌گذارید؟ شما برای سلامتی خودتون خونه موندید!"
بله ما برای حفظ سلامتی خودمون و عزیزان‌مون خونه موندیم! ولی اگه تعداد این افراد توی خونه بمون بیشتر بشه، زمان توی خونه موندن هم کمتر میشه! وگرنه چند نفر بمونن تو خونه و چند نفر به یه ورشون هم نباشه (گفتم که دیگه نیاز نیست هی بگم کار ضروری و غیرضروری؟)، پس اون چند نفر دسته اول به خودشون حق میدن برای این بازه‌ای که طولانی میشه، اعتراض کنند به دسته دوم!

دو. خطاب به آن دسته هم‌وطنانی که به گمان خودشون بیرون رفتن توی این شرایط دهن کجی به دستور و پیشنهاد حکومته! و به خیال خودشون دارند یک حرکت اعتراضی در برابر نظام حاکم انجام میدن! و پیش خودشون میگن: "شما که میتونستی جلوش رو بگیری و نگرفتی، منم به حرف تو گوش نمی‌کنم تا نشه اونی که می‌خوای!"
خب شما هم دقت نمی‌کنید که این حرکت اعتراضی در قدم اول مبارزه‌ای هست علیه جون خودتون و عزیزان‌تون! و مطمئن باشید اگر قرار بود بیرون اومدن شما از خونه به ضرر کسی جز خودتون تموم بشه، با چوب و چماق شما رو توی خونه نگه می‌داشتند!

سه. تریبون رو تحویل میدم!

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۳ ۹ نظر