این قسمت: دلم نمیاد دست بکشم!
پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۲۳ ق.ظ
به نام خداوند دستگیر
"افراد استاکر با اینکه به وضوح بهشون میگید که تمایلی به ارتباط ندارید محیط اینترنت، زندگی و محل کار شما رو براتون ناامن میکنن، سعی میکنن با اطرافیان شما ارتباط بگیرن، اگه بحث رابطهی عاطفی باشه بدون میل شما هدیه میفرستن و تمام اکتهای خودشون رو عاشقانه تلقی میکنن. بسته به درجه خطرناکی استاکر این رفتارها میتونه به تهدید و ارعاب هم بکشه و خب... با توجه به پیشینهی شاعرانه ما که قشنگترین بیتی که میپسندیم بیت "گهگه یاد کن به دشنامم، سخن تلخ از تو شیرین است"، در وهله اول باید حواسمون باشه که مختل کردن امنیت شما چه تو فضای مجازی و چه محیط زندگی نشانههای قطعی عدم سلامت روانی هستن."
متن بالا را از کانال ماری جوانا برداشتهام. وقتی داشتم میخواندم خاطرات زیادی جلوی چشمم قد کشید و حسرتهای بیشتری توی دلم زنده شد. گفته بودم آدم فرار از موقعیتهای آزاردهنده هستم. آدمی که میگذارد میرود و رها میکند، هر چیزی را که آرامشش را مختل کند. یک بار که داشتیم با مستر ف از اپلای و مهاجرت حرف میزدیم به صراحت گفته بودم من آدم دل کندن هستم! از هر کسی و از هر چیزی جز خانوادهم. آدم دل کندن بودم اما مدتهاست که با خیال خوش از این وبلاگ دل نکندهام. نه که وبلاگی باشد که مخاطب از سر و رویش میریزد یا نه اینکه خیلی محتوای خاصی درونش باشد، اما یک جورهای عجیبی برایم عزیز است. روزهای قشنگی را کنارش داشتم. پستهایی نوشتهام که برای خیلیها بیمعنی است اما برای من مرور خودم هست و روزهایی که دوستشان داشتم.
این طور شده است که شدهام عین کش آویزان شلوارم، هی میآیم، هی نگاهش میکنم و هی میروم. گاهی به سرم میزند بنویسم، همان وقتهایی که حسرت ننوشتن اتفاقات زیادی توی دلم زبانه میکشد اما ...
حکایت من و این نازنین وبلاگم شده حکایت آدمی که دلش پیش معشوق سابقش هست اما میترسد و نگران است و خاطرات بد گذشته رهایش نمیکند.
وقتی داشتم با احتیاط اهداف ۱۴۰۲ را مکتوب میکردم، یک جایی بین آن همه اهداف بیربط به هم و بیربط به وضعیت الانم نوشتم بازگشت به وبلاگ! یک جایی ته دلم میخواهد وبلاگ باشد. دلم میخواهد یکی از تبهای (tab) ثابت مرورگرم صفحه وبلاگم باشد برای چک کردن ستارههای روشن و گاهی پیامهایی که شاید پای پست آخر وبلاگم باشد.
این روزها دارم زورم را میزنم یک چیزهایی را به خودم یادآوری کنم. یک چیزهایی را به خودم برگردانم. شاید توانستم دلم را با این صفحه نازنینم صاف کنم.
۰۲/۰۱/۲۴